همبستگی با دانشجویان زندانی
فرزندم از خودم ننگ دارم، از تو شرم
فرزند زندانی ام ، آرزوها و امیدهای من و مادرت ، من از خود ننگ دارم و از تو شرم.
تو متهم به گناه من هستی. از تو پوزش می خواهم .
هیچ احساسی برای من درد آورو ننگین تر از این نیست که امروز فکر کنم به تو خیانت کرده ام .
این من بودم که فریاد مرگ بر شاه کشیدم. غریو شاه باید برود سر دادم و تا شاه سرنگون نشود، این کشور ، کشور نشود گفتم.
من بودم که گفتم: ما میگیم شاه نمیخوایم، نخست وزیر عوض میشه. بختیار بختیار، نوکر بی اختیار و … می دانی؟
به ما قول دادند که نان سر سفره هایمان بیاورند، نفت را در خانه هایمان. من برای نان و نفت مجانی در انقلاب شرکت نکردم. من برای اینکه تو بتوانی در کشوری آزاد و سربلند زندگی کنی در انقلاب شرکت کردم. من برای برابری زن و مرد ، برای آزادی بیان، برای مساوات بین تمام مردم این کشور و …، از انقلاب استقبال کردم.
فرزندم ، زمانی که امام در فرودگاه از هواپیما پیاده شد و از او پرسیدند چه احساسی دارید؟ پاسخ داد: هیچ. یکباره گریستم و از خود پرسیدم: پس احسلس من و میلیون ها مانند من چه؟ آنها را هم نادیده گرفتی؟
چه می خواستیم ، چه شد؟
فرزندم ، نه تنها از تو شرم دارم، از مادرت که در این دو ماهه به اندازه ده ها سال پیر شده نیز شرم دارم.
دیگر دست های لرزانش قادر به ریختن یک استکان چائی نیست. دیگر پاهای لرزانش نمی تواند تحمل جسم ضعیف اش را بکند. چشمهایش دیگر نور ندارد . تو نور چشم او بودی.نگاهش به دنبال ناکجا آباد (آرمانشهر) خراب شده اش است . تو آرمان و آرزوی او بودی. از خود نمی گویم که همچو اویم. من سزاوار آنم که بر من می گذرد.
فرزندم. شرم برمن ،ببخش مرا که من هم تصویر او را در ماه دیدم ! من دیگراز ماه بیزارم حتی در شب های مهتابی؛
در هنگام جوانی ، زمانی که در خیالم
به دنبال زیباترین می گشتم، به ماه می اندیشیدم
حتی در شب های ابری با شمشیر خیالم،
ابر را می شکافتم ، ماه را می دیدم و غرق بوسه اش می کردم
جای لب های مرا بر گونه اش ندیده اید؟
در هنگام جوانی ،شبی شبحی را در ماه نشانم داند
شبح مردی در ماه، خود دیدم
پس از آن شبح صدها مانند او ، در کنارم
من دیگر از ماه بیزارم، بیزار
حتی در شب های مهتابی.
سلام

By: امیرمتال و نازلی on ژانویه 30, 2008
at 4:35 ب.ظ.
سلام دوست قدیمی م
واقعا متعجب شدم
انتظار هر مطلبی را از شما داشتم
که آلان نوشته باشید
جز
همبستگی با دانشجویان زندانی
بشتر به خاطر دوری از وطن میگویم
من هم بوزم با یک طنز!
سپاس
By: ما on ژانویه 30, 2008
at 8:31 ب.ظ.
سلام مهربان همدل
با گلچینی از اشعار عاشورایی یاران سخن به روزیم و بیصبرانه چشم به راهیم آمدنتان را تا همنوایمان شوید …
یا علی.ارادتمند.هجران.
By: انجمن ادبی سخن کاشان on ژانویه 30, 2008
at 8:50 ب.ظ.
سلام دوست من مطالب زیبایی می نویسید موفق باشید … در ضمن مدتی است که در لیست دوستانم قرار دارید کاش شما هم متقابلا ( پترات / حرف مفت ) لینک می کردید … پیروز باشید هموطن %
By: پترات / حرف مفت on ژانویه 31, 2008
at 3:31 ق.ظ.
خمینی عرق ملی نداشت . حرفش دور از انتظار نیست….
یه بنده خدایی بهم گفت چرا قیام نمی کنید ؟ بهش گفتم شما ها این گندو زدید خودتونم استارت بزنید…
مرسی کتابتون هنوز تموم نشده
By: سارا on ژانویه 31, 2008
at 4:07 ب.ظ.
ٍٍسلام
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآپم
By: حالگیر on ژانویه 31, 2008
at 5:24 ب.ظ.