نگاشته شده توسط: ordoukhani | دسامبر 8, 2007

من هم دیدم

من هم دیدم

 

خواب دیدم ، در کنج غاری

ابلیس را ، افسرده،

ترسان و لرزان،

زانوی غم در بغل گرفته

              نالالن و گریان دیدم.

 

گفتمش : ز چه می ترسی

ز چه می گریی؟

گفت: شرم دارم ز خدا

که در این دنیا

هزاران هزار آدمِ

حیله گرتر ز خود دیدم…!

 

از خواب برخاستم

هر آنچه که ابلیس گفته بود

                 من هم دیدم


پاسخ

  1. آواتار ناشناخته

    پس بالاخره از رو رفت.
    كسي چه مي دونه شايد خدا هم به غاري خزيده شرم داره از ابليس.ايول به آدم كه هيچ وقت شرم نداره يعني ديگه شرم نداره نه از خدا نه از ابليس نه حتي از خودش!

  2. آواتار ناشناخته

    کاش آدما یه کم به خودشون میومدن
    اما از این ادما که من دور برم میبینم بعید
    راستی از اون متن (درباره ی نویسنده) واقعا» خوشم اومد کاش می شد به جای موقعیت ادما به انسانیتشون نگاه می کردیم چه دنیایی می شد

  3. آواتار ناشناخته

    بازم از این شعرا بزارین


برای مهسا پاسخی بگذارید لغو پاسخ

دسته‌بندی