نگاشته شده توسط: ordoukhani | دسامبر 5, 2007

مرده پرستی!

مرده پرستی!

 

دخترکی بر مزار پدرِ ندیده، «تاریخ»،اشک می ریخت، گریه و زاری می کرد ،نوحه سر داده، یاد خاطرات پدر ، از دهان دیگران شنیده، زنده می کرد .

 

با تحقیرگفتم اش : مرده پرستی را ببین!

دخترک گفت : به کدام زنده، دل خوش کنم؟ به کدام آینده امیدوار باشم؟ کدام پدری دست مهر بر سر من کشیده؟

اگر به مرده هم دل خوش نکنم؛ اگر مرده را هم نپرستم، از نا امیدی خواهم مرد!
دستی بر سر دخترک کشیدم…


پاسخ

  1. آواتار ناشناخته

    سلام

    ما هم یه عکسی داریم که مشتاقیم نظر شما را هم بدانیم.

    ممنون

  2. آواتار ناشناخته

    سلام
    خیلی مطالبتان زیبا و باحاله
    من هم بروز کردم

  3. آواتار ناشناخته

    سلام پدر
    خود می دانی که کور می میرد و بادام چشم می شود

  4. آواتار ناشناخته

    سلام دوست من
    همه مظالبتان را می خوانم اما چون بیش از حد مبادی آدابم هر جا که جایز نیست رقم نمی زنم تا قلمم ملبس به لباس ناسزا نشود.

    جق یارتان

  5. آواتار ناشناخته

    سلام ودرود.
    عالی بودخیلی عالی بود
    حتی درخورستایش.
    مگرتظاهرش درکجابود؟
    امیدهمیش سربزنید
    قربان شما.

  6. آواتار مجید

    خیلی ممنون که شعرامو خوندید واقعا خیلی خوشحال شدم از راهنمایی هاتون دوست دارم بازم منو از راهنمایی هاتون بهره مند کنید باتشکر مجید

  7. آواتار انجمن فرهنگی ادبی سخن کاشان

    سلام مهربان همدل
    استفاده کردیم از مطلب زیبا و پر محتوایتان استاد
    وبلاگ انجمن ادبی سخن کاشان با تازه سروده های یاران سخن به روز است.
    بیصبرانه منتظر حضور مهربانتان هستیم…
    موفق باشید.ارادتمند.هجران

  8. آواتار ناشناخته

    سلام
    من گفتار شما را در وبلاگ گذاشتم
    ممنون


برای مجید پاسخی بگذارید لغو پاسخ

دسته‌بندی