می خواستم در باره دزد با چراغ «علی دهباشی» بنویسم. ولی صرف نطر کردم. و پیش از نوشتن نگاهی به «به چند شماره نشریه بخارا با کوشش بی اندازه او» انداختم.
بخارا شماره 79 بهمن و اسفند 1389 ، هفت هزار تومان، وِیژه نامه شوپن در 200 صفحه که 19 نفرکارشناس موسیقی ایرانی که بیشتر شان از نویسندگان خارجی ترجمه شده توجه ام را به خود گرفت. باور کنید برای آدمی مانند من که کمترین آشنایی با موسیقی ندارد، خواندن آن بسیار آموزنده و لذت بخش است.
شماره 75 فروردین، تیر 1389 ، 713 صفحه، با عکس سیمین دانشورروی جلد آن با مقاله هایی از 70 نویسنده و شاعر مشهور که یک به یک آن پر محتوا و آموزنده است، سالها پیش آن را خوانده ام. و باز هم خواهم خواند.
شماره 76 ، مرداد، شهریور 1389عکس رو جلد محمود دولت آبادی، 685 صفحه از استادانی که من نمی توانم در اندازه دانشجویان سال اول آنها باشم.
شماره 77ــ 78 ، مهر، دی 1389 ، عکس روی جلد ژاله آموزگاردر 668 صفحه، از استادانی بزرک ومشهور. باید تصور کنید برای شخصی مانند من کم سواد، خواندن و درک مقاله های این استادن چقدر سخت است، ولی من این رنج را به خود هموار می دارم
از نوشتن نام استادان خود داری کردم، چون می بایستی ده ها صفحه بنویسم، و همچنین از یاد اوری شماره های دیگر.
چند سالی مشترک بخارا بودم. امیدوارم با پشتکاری که دهباشی دارد به کوشش خود ادامه بدهد.
پیش از نوشتن این مقاله با چند نفر از دوستان در آمریکا و اروپا تماس گرفتم ، و نطرشان را در باره «دزد با چراغ، علی دهباشی »خواستم، همه مرا نوشتن تشویق کردند و گفتند: هر کجا ، از هرکس که را توانسته تیغ زده.
سال 2008 ــ یا 2009 علی دهباشی دو روز مهمان من بود. من که سیگاری هستم و گوزو به احترام ایشان که عاصم داشت، از کشیدن سیگار در خانه و گوزیدن خود داری کردم، علاوه بر آن بردم در شهر تاریخی لوون با دانشگاهی که بیش از 500 سال سابقه دارد گرداندم، تا انجا که امکان داشت به او خدمت کردم. دو جلد کتاب نفیس با تعداد محدود در کتابخانه من دید و گفت: اینها را به من بده، برایت پس می فرستم. دوسه سال بعد دوست مشترک مان آقای . . . که به ایران میرفت از او خواهش کردم، پیش دهباشی برود و کتاب های مرا بگیرد. دهباشی به روی خود نیاورد. هفته پیش از صادق زیبا کلام خواهش کردم اگردهباشی را می بیند، کتاب های مرا بگیرد و برایم بفرستاد. به زیبا کلام گفته بود: اردوخانی دروغ می گوید، کتابی پیش من ندارد.در مورد دادن کتاب شاهد زنده دارم.
اگر می گفت: ابله کسی است که کتاب به کسی قرض می دهد، ابله تر از آن کسی که کتاب را پس می دهد، می پذیرفتم. ولی از اینکه به من تهمت دروغ گویی زده سخت از او رنجیده ام، و سبب نوشتن این مقاله شد.
مانند علی دهباشی ها «دزدان با چراغ»بسیار داریم، آهسته را می روند که گربه (آخوند) شاخ شان نزند. هم از توبره روشنفکران می خورند و هم از آخور آخوندها.
به هر حال از اینکه علی دهباشی (نمی خواهم بگویم با فریب کاری بلکه زیرکی) توانسته توجه و اعتماد استادان بزرگی را چون . . . جلب کند، ستایش پذیر است و نشان بی نهایت هوش و پشتکار او. در این مورد به او شادباش می گویم، و امیدوارم بتواند راهش را با همان زیرکی ادامه بدهد.
22 اسفند 2041 ــ 13 مارس 2023 ــ اردوخانی ــ بلژیک
دیدگاه های تازه