دلم تنگ شده، برای گوهی، با بزهای کوهی اش، برای چراگاهی با چوپانی، آوای نی و سگ گله و گوسپندانش.
دلم تنگ شده، برای دشتی با آهوان، حتی گرگ ها روباه و شغال هایش، فرار خرگوش هایش.
دلم تنگ شده، برای باغی با گل ها میوه و باغبانش. برای دریایی، با قایقی و سیادی، مرغ های دریاهایش.
دلم تندگ شده، برای رودخانه ای، آبشار و ماهی اش.
دلم تنگ شده، برای کوچه ای، آواز کوچه باغی هایش، رفت وآمد رهگذرانش
دلم تنگ شده، برای پسرکی شیطان، تیرو کمانش، برای دخترکی لی لی کنان، با عروسک هایش.
دلم تنگ شده، برای نشستن زیر درختی و شنیدن صدای پرندگانش.
دلمی تنگ شده، بی خیال، برای ولگردی، در گوچه پس گوچه ها، با سگ های ولگردش.
دلم تنگ شده، برای واق واق سگی، میو میوی گربه، جیک جیک گنجشک هایش.
دلم تنگ شده، برای دیدن پرواز سارها، کبوتری بر بامی نشسته و بقو بقو هایش.
دلم تنگ شده، برای خوابیدن بر پشت بام، در آسمان ، تابش ماه، شمردن ستارگانش.
دلم تنگ شده، برای نسشتن زیر کرسی، تماشای بارش برف، برف شیره، قل قل سماور، قوری و قندان و استکان و نعلبکی هایش.
دلم تنگ شده، برای یک درخت توت، شیرینی توت هایش. برای تاکی آویزان، خوشه های انگورهایش.
دلم تنگ شده، برای بسیار مکان ها، برای خیلی چیزها، برای بسیاری کسان، حتی ناکسان، با بگو مگو هایش.
دلم تنگ شده، برای تو ای دوست نا دیده، تنها چند خطی از گله تو از روزگار که گویای غم و درد تو دیده ام، کنار هم بنشینیم، با چای لب گز و دهن سوز، نان و پنیری، یا جام شرابی، لطیفه ای بگوییم و بخندیم، ساعتی فراموش کنیم، دنیا را با غم و دردهایش. بگوزیم به ریش داران دروغ گوی و متظاهر و دین دارنش.
18 آذر1399 ــ 8 دسامبر 2020 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نگاشته شده توسط: ordoukhani | دسامبر 9, 2020
دلم تنگ شده!
نوشته شده در منتشر نشده ها, داستان کوتاه
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟