آخرین لحظه !
من به دنبال آخرین لحظه ام،
این عصاره زندگی، در آخرین لحظه!
باز نگری تاریخ عمر در آخرین لحظه،
من این لحظه را، این لحظه پیش از پایان را دوست دارم.
چه بگویم؟ همچو برگی که در پاییز،
از شاخه جدا می شود، لحظه ای بین زمین و آسمان!
من این لحظه را دوست دارم.
یا همچو قطره اشکی که با چشم وداع می کند،
مژه بذرقه اش می کند، بر زمین میافتد،
به خاک سپرده می شود، من این آخرین لحظه را،
این بازنگری تاریخ عمر در آخرین لحظه را،
این لحظه پیش از پایان را دوست دارم.
1377 ــ 1999 ــ اردوخانی ــ بلژیک از کتاب دلقک بلژیکی ، نوشته خودم.
نگاشته شده توسط: ordoukhani | آگوست 21, 2020
آخرین لحظه !
نوشته شده در منتشر نشده ها, شعر
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟