به دار می زنیم.
پرندگانی هستیم، ز لانه و کاشانه جدا،
در تنهای در دل فریاد می زنیم.
گاهی به دور هم جمع می شویم،
نا امید؛ دور می شویم، در تنهایی فریاد می زنیم.
ز تنهایی، گاهی به این گروه می پیوندیم، گاهی به آن گروه،
باز هم سر خورده و نا امید، در تنهایی فریاد می زنیم.
خفاش پیر بر تنها شاخه درختی خشک نشسته،
قهقه زنان ، می گوید: بیهوده فریاد نزن،
این بار تو را می زنیم،
به دار می زنیم.
7 اسفند 1397 ــ 26 فوریه 2019 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟