نگاشته شده توسط: ordoukhani | آوریل 10, 2011
دونکیشوت وار،
دونکیشوت وار،
شیطان، آسیابان، مغرور در مقام شیطانی خود
نوشته شده در شعر
نوشته شده در شعر

من انسانی آزاد شده از یک فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی هستم . برای به دست آوردن این آزادی با خودم جنگیده ام و هنوز می جنگم . من دیگر خودم را بنده و غلام و چاکر و نوکر و خاک پای کسی معرفی نمی کنم . کسی را هم جناب عالی نمی خوانم ، به عرض کسی نمی رسانم . برای من پزشک در مطب یا بیمارستان آقا یا خانم دکتر است، استاد در دانشگاه، خارج از آن جا خانم یا آقای ...هستند. در نبرد با چاپلوسی ، دروغ ، حسادت ، ضعیف کشی ، مرده پرستی ، عدم اعتماد به خود و قبول سرنوشت که همگی زاده فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی است ، پیروز شده ام . و میدانم لحظه ای غفلت؛ آنها بر من چیره می شوند. از شما خواهش می کنم مرا در نبرد با این فرهنگ پوسیده چندهزار ساله یاری دهید. «ابوالفضل اردوخانی»
.
نان آلود به خون جوانان به نام خدا می خورد،
.
آقای اردوخانی ، یک « ه » جا انداخته اید.
.
شاد و خرم باشید
.
By: 666 on آوریل 10, 2011
at 8:24 ب.ظ.
در دنیای دیگری بودم و ناگهان آمدم این جا…ببینید، دنکیشوت مرد بزرگی بود و هست، چون که داستان او هنوز خوانده می شود. نخستین انسانی است که با شهامتی بی نظیر یک تنه به ماشین حمله می برد.
من همیشه دنکیشوت را با نقل قولی از گاندی تداعی می کنم که گفته بوده است که : «هر کاری علیه این ماشین عظیم انجام دهی مسخره خواهد بود، ولی مهم این است که تو مبارزه کنی.»
ولی تکلیف راوی در این قطعۀ شما روشن نیست. خلاصه این که شما درست می گویید «دنکیشوت وار» یعنی این که دنکیشوت نیست. چون که دنکیشوت به دنکیشوت بودن خودش آگاه نبود. ولی این دنکیشوت گویا که از ماهیت آسیاب بادی خبردارد…در ذهنش چیزهایی را به آن نسبت می دهد…در ضمن فراموش نکنید که به نام خدا…ولی به نام حقوق بشر هم خیلی کارها می کنند…موافق نیستید؟
By: حمید on آوریل 10, 2011
at 10:54 ب.ظ.
حمید عزیر،اگر خیال کنیم اگاه هستیم ، در اشتباهیم. یکی به نام خدا جنایت می کند، دیگری به نام حقوق بشر. و زمانی که منافع شان مشترک باشد، دست در دست همدیگر می دهند. در هر حالتی قربانی ما هستیم
By: ordoukhani on آوریل 11, 2011
at 7:01 ق.ظ.