فرزندم. شرم برمن ،ببخش مرا که من هم تصویر او را در ماه دیدم ! من دیگراز ماه بیزارم حتی در شب های مهتابی؛
در هنگام جوانی ، زمانی که در خیالم
به دنبال زیباترین می گشتم، به ماه می اندیشیدم
حتی در شب های ابری با شمشیر خیالم،
ابر را می شکافتم ، ماه را می دیدم و غرق بوسه اش می کردم
جای لب های مرا بر گونه اش ندیده اید؟
در هنگام جوانی ،شبی شبحی را در ماه نشانم داند
شبح مردی در ماه، خود دیدم
پس از آن شبح صدها مانند او ، در کنارم
من دیگر از ماه بیزارم، بیزار
حتی در شب های مهتابی.

سلام

By: امیرمتال و نازلی on ژانویه 30, 2008
at 4:35 ب.ظ.
سلام دوست قدیمی م
واقعا متعجب شدم
انتظار هر مطلبی را از شما داشتم
که آلان نوشته باشید
جز
همبستگی با دانشجویان زندانی
بشتر به خاطر دوری از وطن میگویم
من هم بوزم با یک طنز!
سپاس
By: ما on ژانویه 30, 2008
at 8:31 ب.ظ.
سلام مهربان همدل
با گلچینی از اشعار عاشورایی یاران سخن به روزیم و بیصبرانه چشم به راهیم آمدنتان را تا همنوایمان شوید …
یا علی.ارادتمند.هجران.
By: انجمن ادبی سخن کاشان on ژانویه 30, 2008
at 8:50 ب.ظ.
سلام دوست من مطالب زیبایی می نویسید موفق باشید … در ضمن مدتی است که در لیست دوستانم قرار دارید کاش شما هم متقابلا ( پترات / حرف مفت ) لینک می کردید … پیروز باشید هموطن %
By: پترات / حرف مفت on ژانویه 31, 2008
at 3:31 ق.ظ.
خمینی عرق ملی نداشت . حرفش دور از انتظار نیست….
یه بنده خدایی بهم گفت چرا قیام نمی کنید ؟ بهش گفتم شما ها این گندو زدید خودتونم استارت بزنید…
مرسی کتابتون هنوز تموم نشده
By: سارا on ژانویه 31, 2008
at 4:07 ب.ظ.
ٍٍسلام
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآپم
By: حالگیر on ژانویه 31, 2008
at 5:24 ب.ظ.