نگاشته شده توسط: ordoukhani | آگوست 20, 2007

ترسو

ترسو

 

 پسرک چاقو در دست

هم ز خود

هم ز دیگران می ترسید

           پسرک ترسو بود

 

پسرک مرد شد

قلم در دست

نه ز خود

نه ز دیگران می ترسید

          مرد، دیگر نمی ترسید .    ژانویه 2006 / استگان لب پریده ، نوشته خودم


پاسخ

  1. آواتار ناشناخته

    سلام اردو خانی عزیز
    ممنون از اینکه جواب مرا دادید امشب دوستی با من کاری کرد که از شدت ناراحتی باور کنید قلبم درد گرفت .چه کنم دستانم بسته بود کاری از دستم بر نمی امد جز اینکه قید دوستی با او را بزنم

  2. آواتار ناشناخته

    هوفی مهربان: از تجربیات بد، ادم می تواند نتیجه خوب بگیرد. این برایت درسی شد که روی هیچ کس زیاد سرمایه گذاری اخساسی نکنی.ختی من. کوشش اکنون فراموشش کنی چندی بعد صادقانه در باره اش بیاندیش . شاید تو هم …
    دوست دارت اردوخانی


بیان دیدگاه

دسته‌بندی