میان واژه ها درمانده و سر گردانم. هر واژه برایم دنیایی است. دنیایی پر از شگفتی ها و رازها.
دل هر «واژه» (ذره) را که بشکافی، «دنیایی» (آفتابش) درمیان بینی. (هاتف اصفهانی)
دلم گرفته، وجودم را پشیمانی فرا گرفته. پشیمانی همراه با شرم.
پشیمانی از اندیشه های پلید، از کردار و گفتار های پلید، از به دنیا آمدن، از بیهوده بودن.
کسی هست که برای لحظه ای هم شده، احساس پشیمانی نکرده باشد؟
راستی چه کسی برای نخستین بار احساس پشیمانی کرد و این واژه را گفت و نوشت؟ در کدام گِل یا سنگ نبشته از او به یادگار مانده؟ در کدام کتاب تاریخ این واژه برای نخستین بار به خامه آمده؟
آیا درک پشیمانی ویژه انسان ها است یا سایر جاندارن هم لحظه ای احساس پشیمانی از به دنیا آمدن می کنند؟ بچه آهویی در زیر دندان و چنگال درنده ای از اینکه به دنیا آمده احساس پشیمانی نمی کند و مادرش اشک در دیده از اینکه او را زاییده احساس شرم و پشیمانی نمی کند؟ کبوتری زیر چنگال و منقار عقابی به خود نمی گوید، کاش آن زمانی که در پوسته ای بودم، ماری مرا می بلعید؟ . . .
بیماری که درد می کشد، از به دنیا آمدنش پشیمان نیست، آرزوی مرگ نمی کند؟ چه کهن سالانی را دیده ام که در خانه سالمندان آرزوی مرگ می کردند و از به دنیا امدن پشیمان بودند.
مادری که طناب دار بر گردن فرزندش می بیند، آیا از زاییدن او پشیمان نیست؟ . . .
آیا خدا از آفریدن بهشت و جهنم، آدم و حوا، شیطان، عزراییل و از اینکه شیطان میوه ممنوعه را به خورد حوا داد و آن ها را از بهشت راند، پشیمان نیست؟
به روایتی حوا پانصد بار زایید، هربار یک پسر و یک دختر. آیا آدم و حوا اگر زنده بودند و می دیدند تا به امروز فرزندان شان همدیگر را می کشند، مال یک دیگر را به یغما می برند، خانه ها و مزرعه های یکدیگر را به آتش می کشند، زن و فرزندان همدیگر را اسیر و برده می کنند، نسل کشی می کنند. . . از به دنیا آوردن فرزندان خود احساس پشیمانی و شرم نمی کردند
تنها درندگان از دریدن جانداران گیاه خوار پشیمان نیستند.
این انسان های پلید درنده خو، این پادشاهان، حاکمان، ملایان . . . از شکنجه کردن و کشتن هم نوعان خود نه تنها پشیمان نیستند، بلکه با تمام وجود احساس شادی و پیروزی می کنند.
دریغا، درمانده ام از اینکه نمی توانم شگفتی ام را از پیچدگی و بزرگی این واژه «پشیمانی»به بزرگی تاریخ، بازگو کنم. اگر می توانستم این نوشتار صدها برگه می شد.
22 بهمن 1403 ــ 10 ژانویه 2025 ــ اردوخانی
نگاشته شده توسط: ordoukhani | فوریه 10, 2025
پشیمانی !
نوشته شده در منتشر نشده ها, داستان کوتاه

بیان دیدگاه