گاهی رفتار جوانان با منِ پیر مرد، مانند رفتارشان با کودکان خرسال شان است. در واقع مرا لوس می کنند. اینگونه رفتار از طرف آنها برایم بسیار خوش آیند است.
شنبه گذشته مهمان دوستان جوان ام ( زن و شوهری، با دختری 7 ــ 8 ساله) بودم. در مدت4 ــ 5 ساعتی که نزد آنها بودم، عقربه ثانیه شمار، و دقیقه شمار به خواست من می گریدید، بدون اینکه بگویم: با مهر فراوان خواست ام بر آروده می شد. تا آنجا که در توانش ان بود، به من مهر ورزیدند. عصر پس روبوسی از خدا حافظی، چند قدمی نرفته بودم که خانم صاحب خانه، مرا صدا زد: عمو توالت نمی خوای بری؟ با خنده سپاسگزاری کردم و گفتم، نه رفته ام.
این توجه او به من نشان بی نهایت مهرش نسبت به من بود و برایم بسیار خوش آیند.
ما مردها و زن ها، (ما انسان ها) زمانی که پیر می شویم،رفتارمان کودکانه می شود، و محتاج مهر جوانان هستیم.
زمانی که جوانان رفتارشان با من مانند با کودکان شان است، نه تنها نمی رنجم، بلکه همانگونه که گفتم نشان بی نهایت مهرشان نسبت خود می دانم.
باره ها وقتی از خانه خارج شده ام،چند قدمی نرفته احساس می کنم، باید به توالت بروم. سوپر مارکت هایی که نزدیک خانه ام است باره ها به توالت شان رفته ام. گاهی دراین سوپر مارکت ها، و یا در خیابان با پدر مادرهای جوانی برخورد کرده ام، همراه با کودکی که کودک مرتب دست به خشتک اش می برده. با خنده به پدر مادر گفتم: فکر می کنم کوچولو جیش دارد. زمانی که از فرزندشان پرسیدند، جیش داری، او با تکان دادن سر حرف مرا تاکید کرد.
من بزرگ سالانی که کودکی شان را گم نکرده اند دوست دارم. چهار شنبه ساعت 15
26 تردیبهشت 1403 ـــ 15 مه 2024 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نگاشته شده توسط: ordoukhani | مِی 15, 2024
عمو توالت نمی خوای بری؟
نوشته شده در منتشر نشده ها, داستان کوتاه

بیان دیدگاه