نگاشته شده توسط: ordoukhani | مارس 8, 2024

گِله ای کوچک ازشهبانو فرح!

شهبانو فرح دیبا: برای من قابل تصور است که زندگی کردن در دربار محمد رضا شاه همسر تان برای شما که دور از هر گونه فساد اخلاقی بودید، و همسری وفا داری به او چقدر مشکل بود، با خواهر شوهرانی سرتا پا فاسد، با بردار شوهرانی تن پرور و پر توقع بیکاره، با مادر شوهری بی سواد و پر توقع و قر قرو، با همسری زنباز که شما به آن آگاه بودید، با وزیر درباری که نقش اساسی او آرودن خانم از کشورهای غربی و شرقی برای شاه بود، با درباریان چاپلوس و درغگو که به گفته خود شما برای خوش آیند شاه چاپلوسی سگ اش را هم می کردند. و زمانی که درِ دربار به روی همه باز بود « ملک حسین پادشاه اردن» که خود را برادر شاه میخواند و مرتب با بستگان اش در ایران بود، به رامسر می ر فت، ولی زمانی که شاه مجبور به ترک ایران شد،او شاه را به اردن راه نداد. (مانند بسیاری از سران کشورهای دیگر) تنها یک مرد از دنیای عرب «انور سادات» رییس جمهور مصر شاه و شما را با آغوش گرم پذیرفت. رواش شاد.
اما گله گوچک من! شما زمانی که در ایران بودید، هر سال سفره های گوناگون می انداختید، همسران وزیران و امیران، هم چنین همسران سفیران خارجی را دعوت می کردید، یکی از آنها سفره ابوالفضل بود، همچنین اکنون که ساکن فرانسه هستید، این رسم نیکو را ادمه می دهید، چرا یکبار هم منِ «ابوالفضلِ» تنهایِ غریب در کشور بلژیک را دعوت نکردید. امیدوارم اگر بار دیگر چنین سفره ای انداختید، مرا فراموش نکنید.
با ارج فراوان به شهبانو فرح دیبا « پهلوی»

(یکی از این خانم های خارجی زمانیکه آخوندی روضه می خواند زارــ زار گریه می کرد، خانمی ایرانی از او پرسید، شما چرا گریه می کنی؟ خانم خارجی پاسخ داد: همه گریه کردی، من گریه کردی، هم خندیدی، من خندیدی)
18 اسفند 1402 ــ 8 مارس 2024 ـــ اردوخانی ــ بلژیک


بیان دیدگاه

دسته‌بندی