نگاشته شده توسط: ordoukhani | مارس 1, 2024

خدا چه کسانی را دوست دارد!

گاهی که از یکی از خیابان های وسط شهر می گشتم، بی خانه مانی (کلوشارد) را می دیدم با کلاهی پشمی، موهای ژولیده و ریشی انبوه که از دود سیگار زرد شده، کنار دیواری با سگ اش نشسته، پتویی به دور خو پیچده، و رهگذران را با نگاهی پر مهر می نکرد.
یک روز که در حال پیچیدن سیگاری دیدم که با لبخندی به من نگاه می کند، با همان لبخند و نگاه پاسخ اش دادم و رفتم روبرویش چُنده نشستم و گفتم:یک سیگار هم برای من درست کن، سیگاری که پیچیده بود، ولی هنوز لب نزده بود به من داد، شروع کرد به درست کردن سیگار دیگری. من سیگارم تر کردم و بر لب گذاشتم، صبر کردم تا او هم سیگاراش را آماده کند، و سیگار او و خودم را آتش کردم.
پس از لحظه ای کنارش نشستم و گفتم: بروم دوتا ساندویچ وآبجو بگیرم باهم بخوریم؟ با لبخندی سر به پایین تکان داد.
در همان نزدیکی آنچه می خواستم تهیه کردم و آمدم کنارش نشستم. پرسید سردت نیست؟ یک پتوی اضافی دارم، گفتم: نه سپاسگزارم، شروع کردیم به خودن و نوشیدن.( گاهی من، و گاهی او از ژامبون ساندویچ مان در دهان سگ می گذاشتیم)
گاهی راهم را کج می کردم و می رفتم کنارش می نشستم، همان برنامه سیگارو ساندیج آبجو بر پا بود. گاهی هم چندی از رهگذران با و خوش بش می کردند و مقدار کمی پول به او می دادند و با اشاره به من می گفتند: شریک پیدا کردی، او با لبخندی سر تکان می داد.
یک روز به من گفت: تو ایرانی هستی، از لهجه ات پیداست. پرسیدم: از کجا فهمیدی؟. گفت پیش از این یک همکار ایرانی داشتم. (از من نپرس چکاره بودم) چندی هنوز سراغم می آیندو سلام احوال پرسی می کنند. چندی هم راهش را دور می کنند تا مرا نبینند، حق دارند، نمی خواهند من خجالت زده شوم، تو خجالت نمی کشی؟ پاسخ اس را با بوسه ای بر پیشانی اش دادم.
هر بارکه کنارش می نشستم، رهگذران را به من نشان می داد و می گفت: من این رهگذاران، این آدم ها، زن و مرد و بچه، پیر و جوان را دوست دارم.
یک بار از او پرسیدم: تو جانی ها که کشت و کشتار می گنند، دزد ها، قاچاقچی ها وسیاستمداران خائن را هم که آدم هستند دوست داری؟
با لبخند غمگینی گفت: آنها احتیاج به دوستی من تو ندارند، خد آنها را دوست دارد!
سه سال پیش درگذشت، همراه با سگ اش. او مدیر شرگت بزرگی بود که پس از مرگ همسرش، یکباره به مال و مقام پشت پا زد و ترک دنیا کرد.
11 اسفند 1402 ــ 1 مارس 2024 ــ اردوخانی


بیان دیدگاه

دسته‌بندی