از هر کسی می توان چیری آموخت!
امروز ساعت 9 تلفن زنگ زد. مردی به زبان نیدرلاندی سلام کرد و گفت: پاسکال؟
با خنده گفتم نه. پوزش خواست و اظهار تاسف کرد.
پس از نیم ساعت دو باره تلفن کرد، تا صدای مرا شنید، چندین بار پوزش خواست و من با خنده گفتم چیزی مهمی نیست، برای من هم پیش می آید.
نیم ساعت پیش به او تلفن کردم (شماره تلفن اش رو تلفن دستی من بود) و با خنده گفتم: تلفن کردم از شما سپاسگزاری کنم. پرسید برای چه! گفتم شما به آموختید که پاسکال نیستم. خیلی خندیدیم،. او گفت شما خیلی حس ظنز دارید. پاسخ دادم: من از هر پیش آمدی طنزو هجوی می سازم، حتی حادثه های دردناک، درد می کشم، نخست خودم را مسخره می کنم، سپس دیگران را . . .

بیان دیدگاه