ناصر الدین شاه با دلقک اش کریم شیره ای وچند نفر دیگر از رجال، نشسته بودند سر سره سفره نهار و جوجه کباب خوبی خوردند، و پس از آن به عنوان دسر، گرمک.
کریم شیره ای پس از جند دقیقه آروغی زد و گفت: من، من، من. و چند بار این حرف را تکرار کرد.
نصرالدین شاه پرسید، یعنی چه این من، من ، من. باز هم کریم شیره ای گفت، قربان من، من، من. ناصرالدین شاه داد زد: مرتیکه قرمساقِ دیوث، این حرف یعنی چی؟
کریم شیره ای گفت: قربان جوجه به آن خوبی را خوردم، پس ازآن گرمک. حالا جوجه زیر گرمک از من می پرسد کی رید تو سر من. من می گویم: من، من، من.
روان کریم شیره ای شاد که آنقدر شجاعت داشت که بگوید: این ریدمون کار من است.
ولی این رجال زمان طاغوت که ریدمون کردند و حالا در غرب نشسته اند، در خاطرات و مصاحبه های شان دم از خدمت ها یشان به ایران می زنند، همه را مقصر می دانند جز خودشان، گوز کریم شیره ای به ریش شان
15 آبان 1375 ــ 6 نوامبر 1996 ــ از کتاب آمهدی نوشته خودم.
نگاشته شده توسط: ordoukhani | جون 29, 2023
گوز کریم شیره ای به ریش اشان!
نوشته شده در منتشر نشده ها, طنز

بیان دیدگاه