نوشتن یک سرگرمی است. خالی کردن عقده های بی پایان ام است، آگاه به اینکه با نوشتن، به کسی کمترین چیزی نمی آموزم. چیزی نیاموخته ام که بیاموزم!
باره ها از خودم پرسیده ام، اگر نمی نمی نوشتم، اگر نبودم دنیا(به ویژه ایران) چه کم داشت. پاسخ هیچ .
من هر چه به اندیشه ام راه میابد، بدون پرده پوشی می نویسم، برای خوش آیند کسی قلم نمی زنم. می دانم با هجو هایم چندی را می آزارم.
مدرسه که می رفتم، کاغذ های سیاه شده از مشق را جمع می کردم، نزد بقال سر کوچه می بردم، در عوض مشتی خرمای حصیری به من می داد. اکنون اگر تمام داستان ها و رمان هایم را که نمی دانم چند هزار صفحه می شود، نزد بقالی ببرم، دانه ای خرما هم به من نمی دهد.
چه بسا انسان هایی که هرگز ننوشته اند، سکوت کرده اند، در سکوت به من بیشتر اموختند تا من با نوشتن ام. (آموزش در سکوت را می نویسم)
از آن بالاتر: اگر هیچ انسانی « پلیدترین، آفریده هستی» روی زمین نبود. چه حادثه ای پیش می آمد؟ جز اینکه این موجود پلید،(انسان) این وحشی ترین درنده همدیگر را در درازای تاریخ ننگین اش کشت و کشتار و کسی را برده خود نمی نمی کرد. این زمین خاکی (هستی) را آلوده نمی کرد. جانداران دیگررا برای پر کردن شکم بی هنر و پیچ پیچ اش اسیر و قربانی نمی کرد، . . .
3 تیر1402 ــ 24 ژوئن 2023 ــ اردوخانی، بلژیک
نگاشته شده توسط: ordoukhani | جون 26, 2023
به شما دوستان واقعی یا مجازی ام!
نوشته شده در منتشر نشده ها, داستان کوتاه

بیان دیدگاه