نگاشته شده توسط: ordoukhani | جون 7, 2014

ریش و پشم. نمایشنامه در دو دقیقه

ریش و پشم. نمایشنامه در دو دقیقه

فرزانه به همسرش سیروس! عزیزم،یادت میاد اون موقع که نامزد بودیم، هر روز ریشت رو می زدی. بعد که ازدواج کردیم شد، هر دو روز یک دفعه، بعد شد سه روز یک دفعه، حالا شده هر دوهفته یک بار. آخه این ریشای زبرت صورت من رو زخم کرده. نمی تونم برم توی اون اتاق بخوابم که، اگه می خواستم تنها بخوابم، خونه بابام می موندم. قربون اون شکل ماهت برم الهی، فدات شم، با چه زبونی بهت بگم، تو رو به خدا، به پیر و پیغمبر، ازت خواهش می کنم، نه هر روز، دست کم یک روز در میون ریشت رو بزن.
سیروس ــ  به یک شرط.
فرزانه ــ به چه شرطی؟
سیروس ــ نمی گم هر روز، نمی گم هر هفته، دست کم هر دوهفته تو هم اون پشمت رو بزن.
فرزانه ــ چه پر رو!
سیروس ــ پر رویی نداره، با هر جا بدی، با جای دیگه پس می گیری.

14 خرداد 1393 ــ 4 ژوئن 2014 ــ بلژیک ــ اردوخانی


بیان دیدگاه

دسته‌بندی