داستان کوتاه:آرام رانندگی می کردم که یکباره سگی جلوی ماشین ام پرید. من ناکهان تر مز کردم، راننده پشت سری من با ماشین اش زد به ماشین من. راننده پیاده شد، به طرف من آمد، من هم پیاده شدم. رانند عصبانی فریاد زد: ابله چرا ترمز کردی؟
ـــ سگی جلوی ماشین ام پرید!
ـــ برای یک سگ ناگهان ترمز می کنی؟
ـــ دریغا چشمان ام آنقدر قوی نیست که مورچه را جلوی ماشین ام ببینم، و گرنه برای مورچه ای هم ترمز می کردم. مرد سرش را پایین انداخت و جلو عقب هر دو ماشین را نگاه کردیم. خسارت چندانی وارد نشده بود. او سوارماشین اش شد و رفت.
سگ در پیاده رو با گردنی کج با چشمانی پر از مهر به من نگاه می کرد.
5 اردیبهشت 1402 ـــ 25 آوریل 2023 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نگاشته شده توسط: ordoukhani | آوریل 25, 2023
نگاه پر مهر سگی ً
نوشته شده در طنز
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟