نگاشته شده توسط: ordoukhani | دسامبر 16, 2022

زنی که دستش درد می کرد!



زنی که دست اش درد می کرد، دو دست اش، از سر انگشتان، تا شانه اش درد می کرد.
زنی که کنار مرد، سر بر سینه او می خوبید، یک دست اش را بر نیمه او حلقه می کرد، دست دیگر زیر بدنش ، خواب می رفت، درد می کرد.
آن لحظه که دیگر طافت درد را نمی آورد، در خواب و بیداری، در دل آه می کشید و ناله می کرد، آرام  و بی صدا به آن سوی مرد می خزید، جا عوض می کرد.
مرد، خواب و بیدار بوسه بر پیشانی زن می زد. زن خود را باز دل دل مرد جا می کرد.
زنی که دستش درد می کرد، از نخستین روز آشنایی اش با مرد. دو دستش درد می کرد، از سر انگشتان تا شانه اش، درد می کرد، درد می کرد.
25 آذر1401 ــ اردوخانی ــ بلژیک


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: