این تن بمیره سخت عصابانی ام خون ام جوش اومده. ( ازبی ادبی ام پوزش می خوام) عبید زاکانی میفرماید: شیخ . . . از کوچه ای می گذشت، دید جوانی با تف بر گیوها می مالیدن، گیوه اش را پاک می کند. شیخ گفت: اگر این تف را بر جایی دیگرات بمالی، با پول آن می توانی یک جفت گیوه نو بخری.
در یکی از این فیلم ها دیدم، یک بچه خوشگل آخوندی که تازه مو رو لبش سبز شد، تفی که در حوزه با فلان جاش زدن، هنوز خشک نشده، بند کرده به یک دختر جوان با پر رویی میگه: خواهرم؛ خواهرم، . . . حجانت را رعیت کن وجرو بحث می کنه.
دلم میخواد به این بچه خوشگل که عمامه سفیدش رو یه وری گذوشته، چند تا از زلف هاش هم پیداس، بگم: برو روتو کم کن، این دختر خواهر تو نیست. خواهرت کسیِ ی که هر چند روز به چند روز صیغه یکی میشه، یا تو خونه نشسته و از تو و بابات و برادرات تو سری می خوره و برنج و سبزی پاک می کنه، یا با چند تا مثل خودش باطوم دستشه همراه با برادران سپاهی و بسیجی زن و دخترای مردم رو می زنن و می برن و می گشن، بچه مزلف (زلف دار) برو خدا روزت رو جای دیگه ات حواله کرده، بذار اول اون تف خشک شه بعدا زر زیادی بزن.
نگاشته شده توسط: ordoukhani | اکتبر 3, 2022
این دختر خواهر تو نیست!
نوشته شده در طنز
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟