داستان کوتاه: به زن جوان گفتم: اگر بخواهی موهایت را شانه می کنم، گیسوهایت را می بافم. در رخت خواب می خوابانم ات، نوازش ات می کنم ، لحاف به رویت می کشم، چراغ را کم سو می کنم، برایت داستان کودکانه می گویم، تا به خواب روی. گفت: با دل جان می خواهم، این چنین کن! این چنین کردم.
بامداد که از خواب برخواست، با لبخندی خمیازه ای کشیدو گفت: خواب خوش دیدم، تو آرزوهای بر باد رفته مرا ز باد گرفتی و به من دادی، ازآن یکی هستم که ازآن من است، او هم آرزوی های بر باد رفته بسیار دارد، آرزوهای او را هم از باد بگیر و به او پیش کش کن. این چنین با این و آن کردم. بازی با واژه «ازآن»
30 اردیبهشت 1400 ــ 20 مه 2021 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نگاشته شده توسط: ordoukhani | مِی 20, 2021
این چنین با این و آن کردم!
نوشته شده در منتشر نشده ها
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟