داستان بسیار کوتاه: گاهی در آیینه به خود می نگرم و می گویم: احسن الله الخالقین. خدواند در به وجود آوردن خری مانند من تمام نبوع وهنر خود را به کار برده، و من یک prototip نمونه هستم. خدواند مانند من نمونه دومی نساخته. و به وجود خود سر افراز می شوم.
روانشاد مادرم با عصبانی ات توی سرم میزد و می گفت: کره خر، کی تو آدم می شوی؟
روانشاد پدرم با خونسردی پاسخ می داد! بزرگ می شود، زن می گیرد. آدم می شود.
مادرم فریادش می زد و می گفت: مگر تو زن گرفتی آدم شدی که این کره خر بشود؟
کاری نداریم به اینکه من زن گرفتم و آدم نشدم. مگر انها که آدم شده اند کجا را گرفته اند!
مادرم از بهشت«خانه پدر در آمده» هرگز آدم نشد، همان فرشته ماند و عاشق و معشوق «پدر» آدم شد. بازی با «واژه آدم»
24 اردیبهشت 1400 ــ 14 مه 2021 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نگاشته شده توسط: ordoukhani | مِی 14, 2021
مادرم هرگز آدم نشد!
نوشته شده در منتشر نشده ها, داستان کوتاه
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟