نگاشته شده توسط: ordoukhani | دسامبر 26, 2020

آفتابه اختراع من!

ما ازنژاد برترم، از همه جهانیان سر تریم، ما از نژاد کون پاکانیم، اجداد ما پیش و پس دادیان بودند. اگر دست و صورت مان را نشوییم، دماغ مان آویزان باشد، سال به سال حمام نرویم، مهم نیست اگر ریش مان تا به ناف مان برسد، پشم  مان تا به زانو، و جولانگه شپش گردد مهم نیست. مهم کون پاک ما است. من برای پاک نگه داشتن کون مان، در سفر و هجر آفتابه ای اختراع کرده ام

آفتابه مشکل من!

بدبختی ما ایرانی ها یکی دوتا نیست. یکی از آنها مشکل مستراح رفتن است و آفتابه.(یَستَرِحُ، مسترح، استراح-عربی!) مستراح که محل استراحت و آرامش است، برای من دردسری است. مشکل اساسی بردن آفتابه بود که با نبوغ خود این مشکل را آسان کردم.

تصور کنید! آفتابه مسی اصیل ایرانی وزنش پنج-شش کیلو است. و جای زیادی را در چمدان می گیرد و امکان اینکه چیز دیگری درون آن چپاند کم است. (یکی از افتخارات من این است که از آفتابه پلاستیکی هر گز استفاده نکرده‌ام.)

 برای بر طرف کردن این مشکل، یک کیسه آب گرم گرفتم. کنارش را سوراخ کردم. یک لوله محکم پلاستیکی به قطر یک سانتی متر و نیم توی سوراخ گذاشتم. دورش را با سیلیکون خوب آب بندی کردم، و هر جا که می روم آن را با خود می برم. این آفتابه اختراع من وقتی خالی است، به راحتی تو چمدان جا می گیرد. یاد آوری می کنم که سر سوراخ افتابه را هم پیچ گذاشتم . به این دلیل که گاهی آن را با آب گرم  پر می کنم، زیر کمرم  یا پشت گردنم می گذارم. اگر مجبور باشم مدت زیادی روی صندلی ی سفتی بشینم زیر نشیمن گاهم می گذارم. شعر بند تنبانی از خودم:

ای افتابه همسفر جان و دل من
به هر کجا که می روم همره من
بی تو از رفتن به مستراح بیزارم
با دل درد پیش دشمن و دوست خوارم.

بی تو هوس مستراح نی دارم
حال خوردن غذا را نی دارم
پر ز تو می روم به مستراح با شتاب
بر می گردم می خورم چلو کباب…

 دوشنبه 27 آبان 1387 ــ17 نوامبر 2008 بروکسل


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: