ما نخودی هستیم!
زمانیکه ما در کوچه والیبال بازی می کردیم، یکی از بچه های بی بخار تر از همه، نخودی بود، و نقش داور را بازی می کرد. و همیشه از گروه بازنده کتک می خورد.
نخودی نقش چرخ پنجم ماشین را داشت، و قتیکه فوتبال بازی می کردیم، نخودی دوازه بان می شد، و گل که می خورد، با رکیک ترین ناسزاها باز هم کتک می خورد.
نخودی بیچاره اشک ریزان وقتی خیلی دور می شد، چند تا سنگ به طرف ما پرت می کرد که به هیچ کس نمی خورد، همرا با چند تا فحش خواهر مادر به خودش که اگر من دفعه دیگر با شما ها مادر وخواهر فلان فلان شده بازی کنم.
ولی این ما بودیم که او را به بازی نمی گرفتم، و همیشه احتیاج به داور، یا دروازه بان داشتیم، و او هم که دلش می خواست بازی کند، این سمت پر خطر را می پذیرفت.
حالا حکایت ما است، به بازی مان نگرفته کتک را خورده ایم، فراری شده ایم، وسنگی هم نداریم به طرف کسی پرتاب کنیم، از دور به نظام جمهوری اسلامی ناسزا می گوییم. ما نخودی هستیم.
20 آذر 1399 ــ 10 دسامبر 2020 ــ بلژیک ـت اردوخانی
نگاشته شده توسط: ordoukhani | دسامبر 12, 2020
ما نخودی هستیم!
نوشته شده در منتشر نشده ها, داستان کوتاه
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟