سلام خواهر، حالت چطور است با این هوای کرنایی/ خیلی وقت است با همسرسراغ ما نمیایی.
خانم ــ سلام جوان قدیم، دارم پادرد و درد کمر/ راه رفتن نتوانم، همه اش دارم سر درد.من ــ حال همسر چطور است، خوب است یا بد/ نکند می کند ناله و دارد درد.
خانم ــ حال آن جوان عهد باستان / با دمش می شکند کردوی همچنان
همه حیوان دارد دم زعقب آویزان/ دم او در از جلو در خشتک پنهان
شب و روز دمش در دست/ هر کجا که میروم او هم هست
من مفلس عمری شدم گردو/هر چه می گویم بس نمی رود ز رو
گر کنم اخم و تخم و بروم ز برش/ یا بشکنم کاسه کوزه بر سرش
باز هم خندان می نشیند به بروم/ می گوید ای گردوی تازه و ترم،
جان من اینقدر عشوه نیا ناز نکن/ من به فدای عشوه و نازت.
یک دست بر گردن، یک دست بر مو/ نوازش می کند بدنم مو به مو
من خجالت زده طاقتم طاق می شودو/ هوسم صد چندان، می روم زیر و روی او.
29 آبان 1399 ــ 19 نوامبر 2020 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نگاشته شده توسط: ordoukhani | نوامبر 25, 2020
داستان کرونایی، زنی که گردو شده!
نوشته شده در منتشر نشده ها, طنز
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟