نگاشته شده توسط: ordoukhani | اکتبر 31, 2020

سلام روسپیان، سلام!



من دنیا را از دید مرگان می بینم. برای مرده چه تفاوت که دیگران در باره اش چگونه می اندیشند. بدین خاطر هرچه می اندیشم، می گویم و می نویسم.
من با روسپیان زیادی هم آغوش بودم، با آگاهی به اینکه پیش از من با مردان دیگری هم آغوش بودند، و پس از من هم به همچنین.
چندی شان را دوست داشتم، چندی دوستم داشتند، با چندی شان عاشق و معشوق بودیم. حالا هر کدام شان را به یاد می آورم، با همان احساس و احترامی که در زمان هم آغوشی نسبت به ایشان داشتم، می اندیشم.و آرزو می کنم هر چند پیرو شکسته شده اند، بینم شان و دست شان را ببوسم.
تاریخ از روسپیان نامی نبرده، چرا که تریخ نویسان نخواستند با نوشتن نام آنها لکه ننگی ازخود به جای بگذارند.

ولی از کشت و کشتارحاکم های  خونخوار به نیکی یاد کرده اند. شاعران در وصف نیکی آنها شعر های بلند بالا سروده اند.
اگر به خوبی به تاریخ بنگریم می بینیم که این روسپیان نبودند که بزرگترین جنایت های تاریخ بشری را انجام داده اند. این روسپیان نبودند که برای حفظ مال ومقام شان، هزارن نفر را به کشتارگاه فرستاده اند و زندانی شکنجه کرده اند. این روسپیان نبودند که وطن فروختند به قیمت خون هزاران و از دست دادن نیمی ار خاک وطن.
 سلام روسپیان، سلام

روسپی در آغوشم بود. سرو صورت و گوش هایش را نوازش می کردم. در این حال به او گفتم: آنچه من به تو برای این هم آغوشی می پردازم، هرگز به اندازه آنچه تو به من می دهی نیست. من پول می دهم تو جان. گفت بیشتر نوازشم کن. گفتم نوازش شکم ات را سیر نمی کند، گفت: راوانم را که سیر می کند.

روسپی گری (و گدایی) یکی از قدیمی ترین مشاغل دنیا است. کسانی را که ما «روسپی، فاحشه، جنده» می نامیم، زنانی هستند که در برابر مزدی که می گیرند تن به همخوابی مردی می دهند. روسپی رو سیاه است. مردی که با او نزدیکی می کند، رو سپید. اگر ننگی در این کار است، برای هر دو است. هر دو رو سیاه اند یا رو سپید.

نوازشم کن: لخت شد آدم کنارم دراز کشید. روسپی را چه شرم. گفتم اگر تو مشتری من بودی، چه انتظاری از من داشتی؟ گفت: نوازشم کن، نوازشم کن. به جای اینکه دست بر سینه ام ببری، موهایم را نوازش کن،لبم را فراموش کن، پشت و زیر چشمانم را نوازش کن. به جای این که همچو حیوان درنده ای به روی من بپری. تمام بدنم را نوازش کن. نرمک گوشم را بمال، مژه بر صورت و پیشانی ام زن. بگو مرا دوست داری. دروغ بگو، بگو که تنها عاشق منی. به کسی جز به من نمی اندیشی، در وصف ام شعری بگو. داستانی از داستان های ات برایم تعریف کن.
نوازشم کن، نوازشم کن. پس از آن او مشتری من بود و من در خدمت مشتری. سلام روسپیان سلام.
بر گرفته از دو رمان خودم «سلام روسپیان و اِوا»
11 آبان 1399 ــ 21 اکتبر 2020 ــ اردوخانی ــ بلژیک.


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: