نگاشته شده توسط: ordoukhani | مِی 5, 2020

مرتیکه بی شعور الاغ!

مرتیکه بی شعورالاغ!
چند سال پیش در محفلی؛ کم و بیش بیست نفره بودم. هرکسی خودش را معرفی کرد. من در ضمن معرفی خودم، گفتم، خیلی خرم، . مجسمه سر در خانه ام را نشانش دادم و گفتم این مجسمه استاد من. انقدر در زنگی کارهای ابلهانه کرده ام که اندازه ندارد یکی که خیلی اظهار فضله می کرد گفت: تو که خودت بگویی خری، دیگران چگونه باید در باره تو فکر کنند. بی نوا نمی دانست، با آن همه پر حرفی و اظهار فضله، پشت سرش می گویند: مرتیکه بی شعورالاغ.


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: