نگاشته شده توسط: ordoukhani | مارس 4, 2020

ناتوانی (ضعف) شخصیتی و شوخی!

ناتوانی (ضعف) شخصیتی و شوخی!

ناتوانی شخصیتی را در درون خود احساس می کنم. منی که در بنیان  من است، (شخصیت دوم من) ناتوان است.
این ناتوانی  دو علت دارد. نخستین علت آن تاریخی است که از دوران چند هزار ساله ارباب رعیتی در نهاد من ریشه دوانده. و سالهاست با آن مبارز می کنم. و نشانه آن در واژهایی است که به کار می بردم. مانند، قربان شما، به عرض می رسانم، نوکر و چاکر شما، بنده زاده غلام شماست، و… در برابر قوی تر از خود چاپلوس و خوار، در برابر ناتوان گردن کش و زور گو
زیر عکسم، در وبلاگم نوشته ام:

 من انسانی آزاد شده از یک فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی هستم . برای به دست آوردن این آزادی با خودم جنگیده ام و هنوز می جنگم . من قربان کسی نمی روم، دیگر خودم را بنده و غلام و چاکر و نوکر و خاک پای کسی معرفی نمی کنم . کسی را هم جناب عالی نمی خوانم ، به عرض کسی نمی رسانم . برای من پزشک در مطب یا بیمارستان آقا یا خانم دکتر است، استاد در دانشگاه، خارج از آن خانم یا آقای …هستند. در نبرد با چاپلوسی ، دروغ ، حسادت ، ضعیف کشی ، مرده پرستی ، عدم اعتماد به خود و قبول سرنوشت که همگی زاده فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی است ، پیروز شده ام . و میدانم لحظه ای غفلت؛ آنها بر من چیره می شوند. از شما خواهش می کنم مرا در نبرد با این فرهنگ پوسیده چندهزار ساله یاری دهید.
به پزشگ باز نشسته ای که رابطه چندانی ندارم، تلفن کردم، حرف مان بیشتر از نیم دقیقه به درازا نکشید. آخرین حرفش قربان شما، قربان شما بود. در یک فروشگاه مواد غذایی ایرانی. آقای … پس از خدا حافظی صاحب آن چندین بار به همه می گوید: قربان شما،…

نمونه خوب این ضعف شخصیتی، روانش شاد، شاه بود. یک امیر ارتش یا یک وزیرمجبور بود دست او ولیعهد شش ــ هفت ساله را ببوسد. خبرنگارن ایرانی حق نداشتند در برابر او بنشینند، ولی خبرنگاران خارجی جلوی او می نشستند، پای شان را هم روی هم میانداختند، شاه برایشان سفارش چای و قهوه می داد.از دنیا خبر داشت، ولی بیخبر از آنچه پشت کاخش می گذرد. نشریات دنیا را میخرید، تا چاپلوسی اشن بکنند، ولی نمی دانست، همین روزنامه نگارن چاپلوس، در خلوت چه در باره اش می گویند، و….

پر گویی، در هر موردی اظهار فضل کردن با صدای بلند. به ویژه اگر این شخص عنوان دکتر، و مهندس را به دنبال خود بکشد، و یا ثرتمند، و صاحب مقامی مهمی هم باشد، با پر گویی ناتوانی شخصیتی خود را نشان می دهد.


 وعلت دیگر محیط اجنماعی و خانواگی است. نشان  آن شوخی است. هدف از شوخی (آگاه یا ناخود آگاه) کوچک کردن دیگران، انگشت گذاشتن روی نقطه ای ناتون شان برای خود بزرگ نمایی  است. این هم نشان از شخصیت ناتوان ( ضعیف) من بود.  با این هم مبارزه کرده و پیروز شدم . اگنون هم با همه شوخی می کنم، ولی روی نقطه ای قوی شان دست می گذارم.
این نوشتار، مانند سایر نوشته های من، حاصل تجربه، و  بدون مطالعه در این باره ، و برداشت من است، بدون شک یک روانشناس، یا جامعه شناس بهتر از من می تواند به این موضوع بپردازد.
11    اسفند 1398 ــ 1 مارس 2020 ــ اردوخانی ــ بلژیک


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: