نگاشته شده توسط: ordoukhani | آگوست 19, 2019

خاطرات هشمی رفسنجانی !

خاطرات هاشمی رفسنجانی از واگذاری لاستیک دنا و انحصار صادرات چوب های جنگل های شمال به آیت الله یزدی

از مقام رهبري اجازه‌اش را‎ ‎گرفته‌اند كه براي خواهران ‏دانشكده علوم ‏قضايي مي‌خواهيم بزنيم در قم. چيز خوبي‎ ‎است كه خواهران هم در آن فضا حضور داشته باشند، اگر ‏متهمي ‏از خواهران بود از او‎ ‎بازجويي كنند و از اين حرفهاي اينطوري. خلاصه نظر آقا را گرفتند كه اين ‏دانشكده‎ ‎تأسيس شود. آقا استقبال كردند و مجوز صدور دانشكده را دستورش را دادند. مؤسسه اين‎ ‎دانشكده بلافاصله ‏بعد ‏از گرفتن مجوز رفتند دنبال ساپورت‌هاي مالي‌اش. نوشتند ‎جناب آقاي نعمت‌زاده، محبت فرماييد در جهت ‌‏حمايت از تأسيس اين دانشكده، كارخانه‎ ‎لاستيك دنا را كارشناسي كنيد جهت اين دانشكده. كارشناسي ‏رسمي ‏دادگستري را آوردند،‎ ‎چون آقاياني كه اين مؤسسه را تأسيس كرده بودند در دستكاه قضايي هم بودند، آن‎ ‎كارشناسان رسمي ‏دادگستري هم مي‌ترسيدند كه قيمتي تعيين كنند كه به اينها بر بخورد،‎ ‎حتما بايد قيمتي ‏مي‌گفتد كه خوش به حال اينها ‏بشود. زدند 126 ميليارد. در صورتي كه‎ ‎ما معتقديم 600 ميليارد هم بالاتر بود. ‏تازه، 126 ميليارد كه ويلاهايش ‏در شمال را‎ ‎نزده‌اند، اصلا در آمار نياورده‌اند، زمين‌هاي شيرازش را در ‏آمار نياورده‌اند، پول‎ ‎نقد موجود در ‏حسابش را هم در آمار نياورده‌اند، اين طوري به 126 ميليارد واگذاري‌‎ ‎كردند. ‏
آن آقا نامه نوشتند كه آقاي نعمت زاده: محبت كنيد تخفيف منظور فرماييد. آقاي‎ ‎نعمت‌زاده هم نوشتند 50 ‏درصد ‏تخفيف. ‎دوباره نوشتند كه محبت كنيد تخفيف ديگري ‏منظور ‏بفرماييد. خلاصه پنج بار نامه‌نگاري‎ ‎انجام شده، معدن 126 ميلياردي به 10 ميليارد واگذار شد. بعد از ‏آن دوباره ‏نوشتند‎ ‎كه ما حالا امكان پرداخت اين پول را نداريم، ترتيباتي فراهم نماييد تا امكان پرداخت‎ ‎اين پول ‏براي ما فراهم ‏شود. نوشتند كه 80 درصدش را اقساط بلندمدت و 20 درصد، يعني 2‌‎ ‎ميلياردش را هم نقدي ‏پرداخت كنيد. گفتند ما ‏آن 2 ميليارد را هم نداريم نقدي بدهيم،‌‎ ‎ما بررسي كرده‌ايم كه اموال كارخانه لاستيك دنا ‏به اين مقدار مي‌رسد، از ‏شما مهلت‎ ‎مي‌خواهيم كه اينها را بفروشيم تا بتوانيم اين پول را بدهيم. گفتند كه باشد،‎ ‎سفته‌اي ارائه بدهيد به مدت 9 ‏ماه و ما اين را نقد از شما مي‌پذيريم. گفتند آقا‎ ‎پول هم نداريم كه سفته بخريم! ‏نوشت كه آقاي محمدتقي بانكي، ‏مديرعامل سازمان صنايع‎ ‎ملي ايران، 23 ميليون تومان از صندوق سازمان ‏صنايع ملي ايران برداشت كنيد و سفته‎ ‌‏بخريد، برويد آيت‌الله فلاني و فلاني امضا كنند و كارخانه را تحويلشان ‏بدهيد. و‎ ‎بعد از چند وقت ديديم كه كارخانه ‏هم در بورس فروخته شد… اين بود که عرض كردم لاستيك دنا، مال ‏آقاي يزدي ‏بود – آقاي محمد يزدي رئيس قوه‌‎ ‎قضاييه – در زمان رياستش و آقاي محمدعلي شرعي نماينده ‏خبرگان استان قم.‏

‏…مجددا آقاي يزدي برمي‌دارد مي نويسد كه جناب آقاي فروزش، حميد ما بيكار است‎! ‎ترتيبي اتخاذ فرماييد كه ‏از ‏جنگل‌هاي شمال جهت صادرات چوب بهره‌مند گردد. آقاي‎ ‎حميد يزدي، پسر آقاي يزدي، مديركل حوزه ‏رياست قوه ‏قضاييه بود در آن مقطع. و‎ ‎متأسفانه جنگل‌هاي شمال را اين طوري به تاراج بردند و رفتند.‏

14:33

شیخ صادق لاریجانی گفته: «سینه‌ام خزانة الاسرار اتهامات مجموعه‌ای از معاونان، قائم‌مقامان و آقازاده‌های مسئولان و شخصیت‌هاست.»

زبانم لال می‌ترسم‌ الان یک ضد انقلاب بیاید و بگوید «لابد جیبت هم خزانة الاموالی که بابت مخفی نگهداشتن این اتهامات، به جیب زدی!»

قاضی القضات جمهوری اسلامی، افتخار می‌کند به جای اجرای عدالت در مورد مسئولان و نکبت زاده‌های آنان، اسرار فساد آنها را در سینه خود، مخفی کرده است.

دیده شده 14:35
پایان گپ

نوشتن یک پیغام…


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: