نگاشته شده توسط: ordoukhani | آگوست 18, 2019

تکرار گذشته!

تکرار گذشته!
من چه هستم
؟
جز تکرار گذشته،
ماجرای لحظه ای، از گوشه تاریک ماجرا جویان،
نه، نه! گوشه ای از درد و رنج بی نوایان !
در شبی تاریک، در دخمه، دست بر هم، وه خجالت،
بسته شد نطفه.
یک شب تاریک و غمگین، آری،
که چه می دانستند، من چه هستم، من که هستم،
لحظه ای از درد و رنج یاد رفته.
فراموشی، فراموشی، نه از مستی،
نیست مطرب، نیست رقصی، نیست شادی،
با تاسف، با خجالت، با لبخند تلخی،
با غم و اندوه تکراری، ز آنچه کردند،
گر تفکر لحظه ای! من نمی گفتم به خود،
من چه هستم، جز تکرار گدشته
از کتاب فرهنگ بی فرهنگ ها، 16 تیر1369 ــ 17 ژوییه 1990


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: