از پیر و خرفت شدن نترسید!
باور کنید پیرو خرفت شده ام. گاهی نام بجه ها و نوهایم را فراموش می کنم. مرتب شعار بی معنی می دهم. کلمات قصار کهنه دیگران را با نشخوار و تکرا می کنم. خیال می کنم که من تنها کسی هستم که آنها را کشف کرده ام. افسوس میخورم که بشیرت به سخنان ناب من توجه نمی کند. مرتب قر می زنم و ایراد می گیرم. حرف هایم تکراری است. لطیفه های (جوک) پوسیده و بی مزه را که از دیگران شنیده ام، به نام خودم برای صدمین بار در جمع دوستان بازگو می کنم. حوصله خواندن یک کتاب ندارم، با این وجود همه چیز دانم و در هر موردی حرف زیادی می زنم. متوجه نیستم که دیگران از روی ادب به حرف هایم گوش می کنند، و این حرف برای شان بی ارزش است.
پس از عمری خلاف کاری، به جوانان پند و اندرز می دهم و نصیحت می کنم.( توجه کردید، پند، اندرز، نصیحت یک معنی دارد ولی من تکرار کردم.)
همه اینها علاوه بر آن نمونه های دیگر، نشان پیری خرفتی است. می بیند پیر و خرف شده ام، ولی از پیر و خرفت شدن نمی ترسم، چون خودم هم نمی دانم. و شما هم اگر مانند من پیرو خرفت شده اید نترسید، خودتان هم نمی دانید.
6 اسفند 1397 ــ 25 فوریه 2019 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟