نگاشته شده توسط: ordoukhani | فوریه 17, 2019

ساعت چنده ؟

ساعت چنده؟

این داستان برای کودکان بین 4 تا 7 سال به هر زبانی جالب است.

یکی بود، یکی نبود. خدایی هم در کار نبود. یروز یه موش رفت دم لونه یه گنجشک جیر ــ جیر کرد و گفت: می خوام بچه هام رو شیر بدم نمی دونم ساعت چنده؟ گنجشکه جیک ــ جیک کرد و گفت: نمی دونم، برو از خروس بپرس، و بیا به من هم بگو.
موش رفت پیش خروس پرسید می دونی ساعت چنده. خروس قوقور ــ قور قور کرد و گفت: وقتی که آفتاب میزنه من می خونم، ولی الان نمی دونم ساعت چنده، می رم از گربه می پرسم، میام بهت می گم.
وقتی خروس از گربه پرسید، اونم میو ــ میو کرد و گفت نمی دونم می رم از سگ که وقت و بی وقت پارس می کنه، می پرسم میام بهت می گم.
سگ کفت: نمی دونم، میرم از گوسفند که بیخود بع بع می کنه می پرسم، میام بهت می گم.
سگ از گوسفند پرسید، می دونی ساعت چنده؟ گوسفند همینطور که چرا می کرد، گفت نمی دونم می رم از گاو می پرسم و میام بهت میگم.
گوسفند از گاو پرسید ساعت چنده، گاو نشخوار کنان نگاهی به زنی که کنار مزرعه بود کرد و گفت: میرم از صاحبم می پرم میام بهت می گم.
گاو از صاحبش پرسید ساعت چنده. زن گفت: ساعت 5 نزدیک دوشیدن شیر تو.
گاو به گوسفند گفت: ساعت پنجِ. گوسفند رفت پیش سگ گفت: ساعت پنجِ. سگ رفت پیش گربه و گفت ساعت پنجِ. گربه رفت پیش خروس و گفت ساعت پنجِ. خروس رفت پیش موش، دید خانم موشه با بچه هاش خوابند. خروسه خانم موشه رو بیدار کرد و بهش گفت ساعت پنجِ. خانم موشه رفت پیش گنجشکه، دید گنجشک گوچولوها رفتن زیر مادرشون و هموشون هم خوابند.
آخه از وقتی که زن گفت ساعت پنجِ، تا اینها بیان به هم بگن، ساعت سه ساعت گشته بود و موقع خواب. حالا تو هم سر جات خوب بخواب، تا فردا شب برات یک قصه دیگه بگم. بایک بوسه از پیشونی.
25 بهمن 1397 ــ 14 فوریه 2019 ــ بلژیک ــ اردوخانی


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: