نگاشته شده توسط: ordoukhani | مارس 9, 2018

خودش نمی خواد با مرد غریبه دست بده و روبوسی کنه، به من چه!

خودش نمی خواد با مرد غریبه دست بده و روبوسی کنه، به من چه!

گاهی بد ترین واژه ها گویای دو رویی و …(جای نقطه ها بدترین واژه های بگذارید) چندی از هموطنان مان نیست.
یکی از آشنایان با همسرش از یکی از کشوهای اروپایی سال پیش چند روزی مهمان من بود. تصادفا زمانی این خانم و آقا آمدند که برابر بود با عروسی فرزند یکی از دوستان بلژیکی ام.
خانم حجاب اسلامی داشت، و آقا ته ریش بزی. من به دوستم گفتم که مهمان دارم و نمی توانم بیایم. او به سادگی گفت، مهم نیست تو با آنها بیا. (خانم و آقا به زبان قرانسه و فلاما اشنا نبودند.)
ما به شهرداری برای مراسم عقد رفتیم. خانم کناری ایستاد و با چند تا خانم دست داد، ولی از دست دادن با مردها خود اری کرد.
ولی حضرت اشرف همسر ایشان با پر رویی تمام با اغلب خانم ها روبوسی کرد. به طوری که چندی از خانم ها او را پس زدند.

موقع بالا رفتن از پله های شهرداری پای خانم لیز خورد و افتاد زمین. مردی که نزدیک او بود، دست دراز کرد تا دست خانم را بگیرد. خانم محترمه دستش را کشید و جیغ زد، نه، نه، نه. چند تا خانم بلژیکی کمک کردند تا بانوی محترمه از زمین بلند کنند.
توچه کردید، حضرت اشرف آقا، با تمام خانم ها بدون اینکه بشناسد روبوسی کرد. ولی خانم حاضر نشد دشت مرد نامحرمی به دست او بخورد.
فرض را بر این بگیریم که خانم از روی اعتقاد مذهبی نمی خواست، دست نامحرمی به او بخورد. تا اینجا من مشکلی ندارم. مشکل من از انجا آغاز می شود که اگر حضرت اشرف برای این زن ( همسرش) کمترین احترامی قائل بود، با بانوانی که آنجا بودند، چنان ماچ بوسه نمی کرد که چندی از انها دست رد به سینه اش بزنند.
این برداشت را با حضرت اشرف در میان گذاشتم. ایشان با خونسردی فرمودند: خودش نمی خواد با مرد غریبه دست بده و روبوسی کنه، به من چه!.  این نخستین بار نیست که با این نوع آدم ها(بلا نسبت) بر خورد می کنم.

اگر من اندیشه ای در سر دارم، نگویم و ننویسم، رنج  می برم و درد می کشم، و شب خوابم نمی برد. میدانم شما راضی به رنج و درد من نیستید. خیلی درد دل های دیگر دارم که پس از این می نویسم.
18 اسفند 1396 ــ 9 مارس 2018 ــ اردوخانی ــ بلژیک


بیان دیدگاه

دسته‌بندی