دست به آب کردن رییس جمهور محبوب ما حسن روحانی.
جناب آقای روحانی، ای مرد روانی. ای که آمدی با کلید طلایی، با وعده های تو خالی، ای که در فراموش کردن وعده هایت، سرآمد پیش تارانی. نان و گوشت و بیضه مرغ و برنج و … را صد برابر گران کردانی. دست بردار از ریاست، برو کشک ات را بساب، تو در ریا کاری رییس ریا کارانی.
آن کلید که در دست ات بود، کجاست؟ تو که گفتی می گشایم در تمام مشکلات. تو خود یک مشکل از هزاران مشکلاتانی.
تو غلام حلقه به گوش اربابانی. وعده هایت بود چاخانی. تو که می دانستی دست تو خالی است. تو هم یکی از صدها خالی بندانی.
در نخست بود عمامه و رویت سپید. عمامه سیاه بر سر کن، تو هم از سیه رویانی. بر لب ات بود خنده. توهم از ولقکان در بارانی. لیک چون کار بدین جا کشید، برو دست بردار ز ریاست، تو هم یکی مانند همه عمامه دارانی.
پنداشتی می کنی اصلاح، خانه از پایه بست ویرانی. خواستی نامت بماند به نیکی در تاریخ. می ماند لیک! به نام یکی از همکاران ریاکاران و دزدان و قاتلانی و مزدورانی. دست به آب کردی مانند پیشینیان به این جمهوری،مثل اینکه معنی جمهوری را نمی دانی.
بشنو سخن این شوخ طبع غمگین، گر که می خواهی کنی اصلاح، بتراش ریش باز کن سلمانی.
12 دی 1396 ــ 2 ژانویه 2018 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟