همسرم را تهدید می کند که ؟
مادرم وقتی با پدرم حرفش می شد، می گفت: چمدونم رو برمی دارم، میرم خونه بابام ، تومی مونی با این دو تا کره خر. ( من و برادرم) اونوقت ببین چه بلایی سرت میارن. در این موقع ها عمه،خاله چند تا گیس سفید دخالت می کردند و آشتی شان می دادند. نمی دونم چرا همیشه دعوا مادرم با پدرم شب جمعه اتفاق می افتاد.
تو صندوق خونه یک چمدان قهوه ای رنگ کارتونی آماده بود، برای اینکه مادرم بر دارد برود خانه پدرش. ولی این چمدان هرگز رنگ خونه بابای مادرم راندید. ( بعده ها فهمیدیم که این چمدون خالی است)
تو ایران که بودیم، وقتی زنم عصبانی می شد، می گفت، اذیتم کنی میرم خونه بابام، تو می مونی با این دوتا فاطمه اره، ( دوتا دخترهای مان) اونوقت می بینی چه پوستی از سرت می کنن.
از وقتی که اومدیم بلژیک دیکه خونه بابایی نیست که زنم بگه: اگه اذیتم کنی میرم خونه بابام. ذخترها هم بزرگ شده اند خانه خودشان هستندو حالا پر رو ــ پر رو، تو چشام نگاه می کنه و میگه: اگه سر به سرم بذاری لجبازی کنی میرم « رای میدم» به همه هم می گم، عکسم رو موقع رای دادن می ذارم تو فیسبوک، ابروت رو می برم. «من هم از ترس ریختن آبرو» مثل بچه یتیم و توسری خورده، بد بخت و گدا، هرچی خانم می گه، دست به سینه، می گم چشم خانم، هرچی شما می فرمایید همونه. نمی دونم چرا همیشه شب های جمعه من رو تهدید می کنه؟
10 اردیبهشت 1996 ــ 30 آوریل 2017 ــ اردوخانی ــ بلژیک
عالی بود. مختصر و مفید و پر محتوا. لذت بردم. نمونه ای از طنز سبل عزیز نسین
By: Mehrdad Zamani on مِی 1, 2017
at 9:57 ب.ظ.
تعریف تمجیدا رو آقای زمانی کردن و دیکته هم غلط نداری!
این از باب مقدمه! اما موخره:
سفت سخت محکم و مثل مرد ایرانی وایسا و بگو، برو ری بده اما
به یک شرط که اسم آقای رییسی روش بنویسی،
دنیا را چه دیدی شاید اینقدر مملکتو به گند بکشه،که ملت این حکومت رو بکشن پاین
همگی با هم برگردیم خانه پدری!
کمی حوصله کردم کامنتم رو شب جمعه برات نوشتم،
آخه کامنت حکم پیاز در اسلام داره
خوردنش شب جمعه مکروهه!
By: moheme? on مِی 4, 2017
at 10:47 ق.ظ.