با نام همسرش !
مردی بود، همسری داشت. همسرش را دوست داشت. اما عاشق زنی بود، آن زن را ازخیلی بیشتر دوست می داشت.
نام همسرش را همراه با زیباترین واژه ها با نام آن زن صدا می کرد.
مرد خنده همسرش را دوست داشت، رقص و آواز او را دوست داشت. با همسرش با تمام وجود عشق بازی می کرد، در خیالش با آن زن…
مرد دوست داشت، پیراهن هایی گلدار به رنگ های ارغوانی، سبر مغز پسته ای، زرد عسلی، عنابی …همرا با زیباترین کفش و جور اب ها برای همسرش بخرد، لباس پوشیدن او را با نگاهی عاشقانه بنگرد، از آرایش کردنش لذت ببرد، سر زن را بر روی سینه اش بگذارد، برای او قصه بگوید، در وصفش شعر بسراید.
مرد با همسرش عشق بازی می کرد، اما در خیالش…
بعد از سال های سال مرد در گذشت، زن که نام اصلی خودش را فراموش کرده، از خود پرسید این نام از کدام زن می آِید؟کدام زن است که همنام من است؟
پس از جستجوی زیاد، در شهری دور، دور، آن زن را پیدا کرد، با مردی که زن با واژه های عاشقانه، و با نام همسر زن، او را صدا می کرد.
19 مرداد 1395 ــ 9 اوت 2016 ــ اردوخانی ــ بلژیک
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟