نگاشته شده توسط: ordoukhani | مارس 10, 2016

دیگ به دیگ میگه روت سیاه !

دیگ به دیگ میگه روت سیاه !

یک هفته پیش، فرشاد دوست قدیمی ام خانه من بود. ایشان از آن چپ هایی بود که به سر مبارک «مارکس، لنین و استالین قسم می خورد». ولی حالا آن تعصب قدیم را ندارد. بعد از سلام و علیک (درد و بدرود)، حرف از انتخابات شد. (فرشاد از طرفداران سر سخت رای دادن بود، من از مخالفان) من گفتم: بیا وجدان مان را قاضی  کنیم! چند روز پیش یکی از آشنا یان قدیمی ام  را دیدم. فبل از اینکه سلام کند، گفت: اردوخانی من شما را بیش از سی سال است که می شناسم، آدم خوب و دوست داشتنی ی هستی، ولی همیشه زیپ شلوارت باز است. ادامه دادم» فرشاد عزیز، به گفته خودت، چند بار پبراهن ات را پشت رو پوشیدی، و شلوارت را پس و پیش، به طوریکه وقتی رفته بودی مستراح به دنبال دو دول ات می گشتی و خیال می کردی گم کرده ای. من ایکه زیپ شلوارم همیشه باز است، و تو که شلوارت را پس و پیش می پوشی، چگونه می توانیم به خودمان اجازه بدهیم به ملتی بگوییم رای بدهد، یا ندهد؟

فرشاد شروع کرد به «سفسطه کردن». (ثابت کردن غیر منطقی؛ ثابت نشدنی) من گفتم: شما کمونیست ها هم مثل آخودنده می مانید، می خواهید با «سفسطه»، حرفتان را ثابت کنید. فرشاد داشت حرفش را ادامه می داد که گفتم، بروم یک سر به غدا بزنم و بر گردم. گلاب به رویتان همچین که از جام بلند شدم، باد محکمی از من خارج شد، گفتم میان کلامت شکر، من برم یه سر به غذا بزنم. رفتم و پس  دو ــ سه دقیقه برگشتم، و گفتم؛ خب، چی می گفتی؟ گفت» یادم نمیاد چی می گفتم، ولی یادم میاد تو گوزیدی گفتی، میون کلامت شکر. ای بی تربیت، کی ادم میشی؟ گفتم، چرا تهمت می زنی، من هیچوقت از این کارها نمی کنم. گفت: پیری و فراموشی. دیگ به دیگ میگه روت سیاه !
20 اسفند 1394 ــ 10 مارس 2016 ــ بلژیک ــ اردوخانی.


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: