خوشحالی ما!؟
پس از به ثمر رسیدن با شکوه انقلاب، و کشت و کشتار ها، یک ارمنی به یک مسلمان می گوید: این که امام تان باشد، وای به شمرتان!؟
«صدرا زاهد پور» شانس آورد، که او را به بیمارستان «شهید اشرفی» در خمینی شهر» امام راحل» بردند، چنانچه «شمر شهر هم داشتیم، وای به حال آن بچه»!
چندی از کسانی که گرفتار بیماری لا علاج هستند، و با هیچ دارویی درمان نمی شوند، از همه جا نا امید گشته اند، تنها چاره را در آن می بینند که نالان و گریان، زمین خیزان، روی «به مقبره امام راحل» آوردند، خود را با قفل و زنجیر به «ضریح امام » ببندند، و پس از ساعت ها گریه و زاری، از او درمان دردشان را بخواهند. امام هم معجزه می کند، و بیمار را شفا می دهد. بیمار شفا یافته، بر می خیزد و فریاد می ز ند؛ امام معجزه کرد، امام معجزه کرد، و از خوشحالی اشک می ریزد و ضریح «امام» را بوسه باران می کند. (خر خودشه)
«شاید این هم یکی دیگر از صدها معجزه امام راحل می باشد، مانند قول نان، آب، برق ودرمان مجانی داده بود است»!
با همه این حرف ها، باید خوشحال باشیم که «صدرا» را در بیما رستان «خمینی شهر» ختنه نکردند، و گرنه دوباره یخیه زدن پوست دول بچه خیلی دردناکتر برای او، و گرانتر برای پدر و مادرش تمام میشد.
20 آذر 1394 ــ 11 دسامبر 2015 ــ بلژیک ــ اردوخانی
خیلی ممنون جناب اردوخانی عزیز قلمتان همیشه برقرار
By: majid on دسامبر 12, 2015
at 6:11 ق.ظ.