پاسخ نامه های یک زن ایرانی به عاشقش !
این نامه را یکی از بانوان هموطنم از ایران در پاسخ به نامه های زیادی که از عاشق دلباخته اش دریافت کرده، نوشته است، و برایم فرستاده تا اینجا بگذارم و خواسته که نامش را فاش نکنم.
آه، ای که چشمانت به مانند چشم «وزغ»، وان لبانت مثل یک دست ورق!
آن دو گوشت مانند باد بزن، یک کمی فکر کن و کمتر زر بزن!
ای دهانت مثال پوز خر، کمی کمتر بکن عر و عر!
دست هایت بمانند دست خر، حیف علف از برایت ای نره خر!
ای که پایت به مانند کلنگ، کمتر بفرست اینقدر جفنگ!
چونکه ایمیلت می رسد بر دفترم، می خواهم سرت را از جا بکنم!
من یکی نیستم که گیرد زین نامه ها، نامه هایی که می خوانیم؛ «ای بی وفا»!
با دوستان آن چنان می کنیمت مسخره، هی بخنده پرسانیم کین یارو چقدر خره؟!
خواهرت «زری»* می گرید ز دستت دامنی، دست خودت نیست، از بس که خری!
می گوید این مرتیکه بی عار و خوار، جز ایمیل به زنان، نکند دیگر هیچ کار.
پدرم گوید به مادرم، شر این لندهور را برکن از سرم!
مادرم گوید این پسر دودول طلاس، پدرم گوید جای او تو خلاس!
مادرم گوید که باید او را همسری، پدرم گوید ول کن خانم، دنبال درد سری؟!
مادرم گوید که باید او زن کند، بلکه آن زن او را آدم کند!
پدرم گوید که این گاو بی بخار، خوب نیست از برای هیچ کار!
درختی که تلخ است او را سرشت، گرش بر نشانی به باغ بهشت،
بگندد از بوی او باغ بهشت، فراری دهد حوریان را از بهشت.
*نام مستعار
11 آذر 1394 ــ 2 دسامبر 2015 ـــ بلژیک ــ اردوخانی
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟