می لرزم که می لرزد!
به مناسبت روز 13 آذر، روز مبارزه با سانسور
دست و پایم می لرزد،
خیال و روانم می لرزد.
بر صخره ای نگران نشسته ام، صخره می لرزد.
میز می لرزد، قلم در دست می لرزد.
در خیالم به دنبال سیمرغی که زین لرزش برهاندم می گردم،
جغد پیری می آید و می گوید زچه می لرزی؟
مرگ لحظه ای بیش نیست،
می گویمش، ز مرگ نمی لرزم،
می لرزم، از آنکه که خیال و کاغذ و قلم می لرزاند،
ز لرزش این دنیا، می لرزم که می لرزد.
7 بهمن 1388 ــ 27 ژانوبه 2007
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟