نگاشته شده توسط: ordoukhani | نوامبر 19, 2015
بیماری درمان ناپذیر من!
بیماری درمان ناپذیر من!
دوستان؛ بین خودمان باشد! سر پیری دچار بیمای درمان ناپذیری شده ام که امیدوارم هیچ کس دچارش نشود، و از شما خواهش می کنم برای درمانش مرا دعا کنید و ده شاهی هم نذر گدا کنید
دیروز با حالتی نزار برای معاینه (چک آپ) نزد پزشکم رفتم. پس از دست دادن، پرسید، حال شما چطوره؟ غمگین سرم را به چپ و راست تکان دادم، یعنی بد نیست. ایشان گوشی روی قلبم گذاشت، فشار خونم را گرفت؛ گلویم را نگاه کرد، با خوشحالی گفت» همه جای شما سالم است، و نتیجه خون تان هم خوب است، مشکل شما چیست؟ شکم تان خوب کار می کند، یبوست یا اسهال ندارید؟.
ــ با سری کج گفتم، با سپاس از شما نه. Je vous remercie non
ــ پس ازمقدمه کوتاهی؛ می دانید، پزشگ محرم بیمارش است، نکند مشکل مالی دارید که اینقدر غمگین هستید؟
ــ با مالم مشکلی چندانی ندارم، ولی اسهال «سر» گرفته ام. مقدار زیادی «داستان های» گوناگون در «سر» دارم که با من در جنگ اند، و آرامش مرا شب روز به هم زده اند، یکی را می نویسم، کمی آرامش پیدا می کم، هنوز ساعتی نگذشته که یکی دیگر جنگ را با من آغاز می کند. گاهی هم چند داستان باهم. به درستی «سر پیچه و اسهال سر» دارم. هر کاری که می کنم، نمی توانم ننویسم.
ایشان یک می فکر کرد و گفت: شانس آوردید، چون اگر کسی نخواهد، نوشته شما را مجبور نیست بخواند، ولی بیماری دارم که «اسهال دهان» دارد، یک ثانیه هم ساکت نمی شود، مرتب حرف می زند، حتی در خواب. بستگانش از دست پرحرفی او شب و روز ندارند، هفته پیش او را به اینجا آوردند، مگر لحظه ای دهانش را بست که من بتوانم او را معاینه کنم. هرچه گفتم، خواهش می کنم ساکت شوید، یا بستگانش گفتند، یک کمی خفه شو، مگر گوش می کرد؟ از روی ناچاری، دست و پایش را بستند، روی تخت خواباندند، و چسب بر دهانش گذاشتند تا بتوانم او را درست و حسابی معاینه کنم. آقای محترم، شوربختانه «نه بیماری شما درمان ناپذیر است، و نه بیماری او». راستی تازه ترین «داستان» در سرتان چیست؟
ــ هرآنچه امروز بین من شما گذشت.!
27 آبان 1394 ــ 18 اگتبر 1015 ــ بلژیک ــ اردوخانی
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟