نگاشته شده توسط: ordoukhani | مِی 12, 2015

عمه جان، و خانم گلشیفته فراهانی!

عمه جان، و خانم گلشیفته فراهانی!
شاید از خوداتان بپرسید چه را بطه ای هست، بین این دو بانوی گرامی. عمه جان بالای 90 را دارد، ولی سنش را  نپرسید، چون دشمن خونی شما می شود. این را هم بگویم: ایشان جوانی هایش خیلی خوشگل بوده. اگر عمه جان من هزار عیب داشته باشد، یک حسن دارد که هزار عیبش را می شود نادیده گرفت. ایشان حسود نیستند، هر چه زیباست عاشقنه می نگرد و تمجید می کند.
زمانی که من نو جوان بودم، عمه ام هر دختر زیبایی را می دید، به شوخی به من می گفت: اگر پسر خوبی باشی این را برایت می گیرم، و به دخترها هم می گفت: اگر دختر خوبی باشید، برای ابوالفضل میام خوارستگاری. دختر ها می خندید و چیزی به عمه جانم نمی گفتند: ولی به من می گفتند، کدوم خری میاد زن تو بشه، مگه آدم قحطه؟ کاری نمی کنی، جز نوشتن نامه های دو زاری برای هر کور و کچلی، اونم با خط خرچنگ قورباغه ات. این خرها به خودشون زحمت نمی دن دست کم  رو نویسی کنن. و…؛ (یکی از نامه ها خیلی احساسات به خرج دادم، در داستان بعدی می نویسم.) به هر حال شانش آوردند که زن من نشدند.

چند ماه پیش دو ــ سه تا عکس از خانم گلشیفته برایش ایمیل کردم، و نوشتم که به غیرت بعضی از مردان ایرانی برخورده، و نوشته اند، ابروی هرچه ایرانی است برده، و رکیک ترین حرف ها را  در فیس بوک روانه این خانم کردند.

چند روز بعد خیلی عصبانی آمد پای اسکایپ و پس از سلام و احوال پرسی گوتاهی گفت: واه ـ واه چه خوشگله، حیف که پیر شدی، وگرنه واست می گرفتم، بر چشم حسود لعنت، بشمار. گُه خوردن به غیرت شون بر خورده، اگه من جای اون بودم از لج این آخوندها هم که شده لخت و پتی راه می فتم. اگه اینها غیرت و شرف داشتند، این همه مردم تو زمستون و تابستون مجبور نبودن تو خیابون بخوابن. اگه اینها غیرت داشتند، کسی مجور نبود کلیه اش رو بفروشه. اگه اینها غیرت داشتند، این هم جوون های مردم بیکار نبودن، و معتاد نمی شدن. اگه غیرت داشتند، مملکت را به این روز نمی انداختن. خودشون تو قصرها هم چنان زندگی نمی کردن، یک مشت مردم بی خونه مون نمی شدن. جای اینکه پول ها را خرج این مملکت کنن خرج فلسطیه و حزب الله نمی کردن و نمی گذاشتن تو بانک های خارج. کارخونه های ما تعطیل نمی شد، کشاورزها به گدایی نمی افتادن، واسه اینکه آقا زاده ها از مهر و تسبیح بگیر، تا اَ ره ، و میخ، بادمجون،  کدو، و ماشین الات  رو از چین وارد کنن. این همه روسپی گرسنه تو خیابون نبود.  به خدا قسم وقتی می ببنم دلم کبابه. ولی نمی دونم چکار کنم. تنها کاری که می تونم بکنم، اینکه گاهی یک لقمه غذا واسه چند نفر ببرم. کاشکی می مُردم این ها رو نمی دیدم. و…؛ راستی از قول من گلشیفته خانم سلام برسون و بگو: به حرف حسودها ی احمق توجه نکنه. آزاده و تنش مال خودشه، کسی هم حق نداره واسش تکیلف روشن کنه.

22 اریبهشت 1294 ــ 12 مه 2015 ــ بلژیک ــ اردوخانی


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: