عقل و زبان مان می رسد، ولی زورمان نمی رسد
شنبه 13 سپتامبر آقای بنی صدر در باره «آلترناتیو» سخنرانی کردند. در زمان پرسش و پاسخ گفتم : «اگر سیاستمدار روش «ماکیاولی» را در پیش نگیرد، شکست خواهد خورد»؟
پاسخ بنی صدر: «من در قم به آقای خمینی گفتم که شما در پاریس قول آزادی داده بودید، حالا چرا روش تان عوض شد؟ آقای خمینی گفتند:، مصلحت نطام در آن بود، و» …
پرسش ــ فکر نمی کنید که شما به دنبال سراب می روید؟
پاسخ بنی صدر ــ به دنبال سراب رفتن یعنی نامید بودن به آینده، وامیدوار نبودن به «آلترناتیو» دیگری برای این حکومت.
وقت نشد که بگویم بنی صدر عزیر، قربون او سبیلات، خانه از پای بست ویران است، من (و خیلی های دیگر) هیچ گونه امیدی به آینده ایران ندارم. چند نمونه ناقابل؛
قبل از انقلاب در تهران شهر نویی بود، و روسپیان در تمام شهر پراکنده نبودند، و به ندرت هم در بعضی از خیابان ها خانم هایی با چادرمنتظر مشتری بودند، به خصوص در بلوار الیزابت که سوار ماشین می شدند، و به عباس آباد ( معروف به تپه سیخی) که هنوز بیابان بود می رفتند. آنجا هم چند تا پاسبان جان بر کف بودند و با گرفتن چند تومان قضیه حل می شد. علاوه بر روسپیان زیاد در خیابان های شهرهای بزرگ، حالا چندین هزار زن هم از روی فقر با عنوان صیغه شدن، روی به روسپیگری می آورند.
تعداد زیادی کودکان خیابانی که به آنها تجاوز می شود.
در زمان شاه رشوه خواری بود، ولی نه در این حد که کمترین کاری بدون دادن رشوه انجام نشود.
تعداد معتادان سر به فلک می زند.
تنها در یک سال ریاست جمهوری روحانی بیش از 600 نفر اعدام شدند.
زندان ها از معترضان پر است.
بیش از چهار میلیون ایرانی به غرب و شرق پناهنده شدند که شما هم یکی از آنها هستید.
در حالیکه به گفته حکومت درصد زیادی از مردم زیر خط فقر زندگی می کنند، گران قیمت ترین ویلاها و آپارتمان ها به قیمت چند ملیاردی خرید و فروش می شود. تعداد اتوموبیل های لوکس در ایران، به ویژه در تهران، از تمام اروپا بیشتر است.
این قصه سر دراز دارد.
این زنان روسپی، این کودکان، این جوانان که اعدام شدند، همه خواهران، فرزندان، برادرن ما هستند.
در دوران جوانی، سر کوچه با چند نفر همسن و سال خودم ایستاده بودم، هر دختری که رد می شد، یکی می گفت: «این می ذاره! این می ذاره»، … من گفتم: «این می ذاره، اون می ذاره،… پس تنها خواهرهای ما هستند که نمی ذارن»؟
قبول دارید که حق دارم بگویم که بنی صدر عزیز! به دنبال سراب می رویم. خانه از پای بست ویران است. و این ویرانه را امکان باز سازی نیست.
همه سخنانی که در باره «آلترناتیو» فرمودید درست بود و ماهم می دانستیم، ولی…!
در کلاس اکابر معلم در باره تمیز بودن حرف می زد، و به عنوان نمونه گفت که از گربه نظافت را یاد بگیرید. یکی از شاگردان گفت: «آقا، ما عقل مان می رسد، ولی زبان مان نمی رسد.
بنی صدر عزیز! ما عقل مان و زبان مان هم می رسد، ولی زورمان نمی رسد…
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟