نگاشته شده توسط: ordoukhani | مِی 9, 2014
دکتر، استاد، حاجی خر!
دکتر، استاد، حاجی خر!
عمه جانم که 90 سال دارد، سال گذشته به اینجا آمده بود. بدین مناسبت دکتر «شب خیز» دوست قدیمی ام ( مانند خیلی از دوستان دیگر) به دیدار او آمد. من دکتر «شب خیز» را به عمه جان معرفی کردم. یکباره عمه جان گفت: «آقای دکتر کمرم درد میکنه، پام درد می کنه، دستم درد می کنه»… کوتاه بگویم، عمه جان که تندرست و سر حال بود و می گفت و می خندید، شروع کرد به آه و ناله، از بیماری ها گوناگونش گفتن. گفتم؛ «عمه جان ایشان دکتر اقتصاد هستند، و استاد در دانشگاه بروکسل».
ـــ واه خاک بر سرم، چرا از اول نگفتی که این آقا دکتر خران و استاد دانشگاه؟
ـــ یعنی چی دکتر خران؟
ـــ مگه «امام خمینی» نفرموده بودند: «اقتصاد مال خره»؟ خب وقتی ایشون دکتر اقتصاد و دانشگاه درس می دن، یعنی در خریت به مقام استادی رسیده. خوش به حال خرهای اینجا که درس می خونن تا دکتر و استاد بشن. تو مملکت ما هر بیسواد و بیشعور و لاتی دکتر و استاد صدا می کنن. خیلی از زنهاشون رو هم اگه صدا نکنی «خانم دکتر» بهشون بر می خوره.اصلا خیلی ها با این مقام ها به دنیا میان. از اون بدتر اکثرشون هم به مکه می رن، دکتر، استاد و حاجی می شن. تو خیابون که راه می ری، اگه صدا کنی دکتر، استاد، یا حاجی صد نفر سرشون بر می گردونن می گن: «فرمایشی دارین»؟ یه دفعه تو بازار یکی از همه اینا می خواست من رو خر کنه جنس بنجلش رو به هم بندازه، من رو «حاج خانم» صدا کرد. من هم همچین با این عصا زدم تو سرش که آهش به آسمون رسید و گفتم که حاجی خودتی با هفت پشتت. یکی دیگه هم من رو «خانم دکتر» صدا کرد. جلوی آقای دکتر بی ادبی نشه! یه بیلاخ بهش دادم و گفتم که خانم دکتر عمته مرتیکه الدنگ. دیگه کسی جرات نمی کنه به من از این تهمت ها بزنه. مرحوم شوهرم چقدر جون کند تا دکتر شد، چقدر من خود دل خوردم و با هیچیش ساختم. اون خدا بیامرز هم همه جا می گفت: «تصدق سر زنم تونستم درس بخونم و دکتر شم»، و به هیچ احدی اجازه نمی داد غیر از تو مطب جای دیگه دکتر صداش کنن. خدا بیامرز زنده نموند تا ببینه هر خری دکتر و استاد و حاجی شده.
14 اردیبهشت 1393 ــ 4 مه 2014 ــ بلژیک ــ اردوخانی
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟