نگاشته شده توسط: ordoukhani | جون 22, 2013

مرد بی هیچی!

مرد بی هیچی!

مردی بود، که هیچی نداشت.
آسمان پر ستاره بود، او یک ستاره نداشت.
خورشید می درخشید، برای او گرمی نداشت.
عاشق بود، معشوقی نداشت.
خانه ای داشت، در خانه جایی نداشت.
زن و فرزند داشت، در دل آنها راهی نداشت
دوست آشنا بسیار داشت، هم زبانی نداشت.
می گفت و می خندید، دل شادی نداشت.
دلی پر زغم داشت، غمخواری نداشت..
زنده بود، زندگی نداشت.
مردی که هیچی نداشت، هیچ آرزویی  هم  نداشت.
مردی بود، که هیچ زمان هیچی نداشت.

27 خرداد 1392 ــ 17 ژوئن 2013 ــ اردوخانی ــ بلژیک


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: