شعری بند تنبانی در وصف میر پطروس
یکی نام نامی اش میر پطروس بود ــ در ایران به دنیا آمد و نوکر روس بود
خدایش بود مارکس و لنین ــ به تن مالیدی هر روز نفتالین
یک پیغمبر بود او را، آنهم استالین ـ ز بهر او بمالید یه جایش هی وازلین
چه او بود دشمن مذهب و دین ــ به ناگه سر درآورد میان مجاهدین
چو روزگارش در وطن تنگ شد ــ به ناچار راهی فرنگ شد
چو او را نبود در فرنگ هیچ هنر ـ به سالی فکر کرد و درنگ
ز تنگدستی دست بر دامن شهزاده شد ـ مر او را نوکر و غلام و هم برده شد
ز جیب در آورد شهزاده یک دستمال ــ که گر نوکری بگیر و بیضه بمال
ز بند مارکس و لنین کن خود رها ــ نباشد تو را درد و رنج وآنها دوا
ببر ابروی بزرگ مرد ایران زمین ــ که او بد کرد ز بد هم بدترین
بگفتا میر پطروس که من یک لا قبایم ـ هزارن درد و نیست یک دوایم
ندارم در این دنیا خانه و الونکی ــ بخوابم کنار مار و ملخ و سوسکی
اگر تو رحمت کنی با خانکی ــ سر برج هم دادی صنارکی
کنم آنچه که خواست آن حضرت است ــ بگویی این یکی از همه بیضه مالان سر است
چنین کرد ان شهزاده والا گهر ــ و پالان نهاد بر پشت آن نره خر
چو خواند این حدیث میر پطروس ــ بگوید «که» است این هجوگوی لوس؟
چه می گوید این کلاغ کون دریده ــ تنها کس او بود که بر ما نریده!
بگویم منم یک هجوگوی گمنام ــ ندارم به دنیا هیچ نام و نشان
ولی چون برنجم در این دنیا از کسی ــ به هجوش کشم هر کس و ناکسی
اگر بر تو ریده این کون دریده کلاغ ــ تو را بیش از این نیست لیاقت ای الاغ!
1 آذر 1391 ــ 21 نوامبر 2012 ــ بلژیک ــ اردوخانی
با سپاس ازافشای چهره کثیف میرفطروس جیره خور هر کس و ناکسی که برای جلب توجه آنان چرندیاتی را سرهم کرده و در باره بزرگمرد تاریخ معاصر نه تنها ایران بلکه خاورمیانه بر قلم و زبان کثیفش جاری میسازد
By: Mehran Adib on نوامبر 22, 2012
at 5:15 ب.ظ.
آقای اردوخانی گرامی ، بخدا حیف از الاغ و کلاغ که به این بوقلمون صفتان بریند
By: 666 on نوامبر 25, 2012
at 5:43 ب.ظ.
آقای اردوخانی عزیز : به نظر شما این موجود بوقلمون صفت این اندازه ارزش دارد که شما با سرودن هجویه و ما با خواندن آن وقت گرانبهای مان را صرف آن کنیم ؟ این مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه اوست
By: منوچهر فاضل on نوامبر 26, 2012
at 4:47 ب.ظ.