اگر سعدی امروز بود، اینچنین می گفت …!
منت خدای را عز و وجل که موهبتش جنگ و خونریزی و خرابی و آوارگی است و خشمش زلزله و سیل و طوفان خوشکسالی است هر نفسی که می رود با کندن جان و چون پی میاید در امدن جان از کان.
از دست و زبان که بر آید،
تا فحش نثار نظام بنماید.
املو پپلو مفت خورلو شپش لو آخند لو بی شرملو جانی لو،
ملت همان به ز تقصیر خویش
عذر به درگاه نا کس آورد
ورنه علت بدبختیش کس نداند به کجا روی آورد
باران بدبختی اوارگی بی حسابش همه جا کشیده ناموس بندگان بی گناه به دراند و جیره نوکران حکومت فراموش ننماید.
ای کریمی که از خزانه غیب
امریکا و انگلیس وطیفه خور داری
دشمان را چرا کردی محروم
تو که با دوستان این نظر داری.
حکومت خائن ایران را گفته تا مملکت به گند کشاند. به مزدوران فرموده تا سرمایه ملت بچپاند، و به جیب لبنان و فلسطین بنماید. ابر بهاری را فرموده تا سیل ریشه درختان از بن بکناند و هرکه شکایت کند زندانی و شکنجه و اعدام نماید و ملت را گرسنه و بی خانمان نماید و اطفال را گرسنه بخواباند و خود از پر خوری شکم بترکاند و ناله را در سینه خفه بنماید و تخم دشمنی در بین مردم بنهاند و ثروت ملت در بانک های خارجی بچپاند…!
23 مرداد 1391 ــ 13 اوت 2012 ــ بلزیک ــ بروکسل
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟