یک بام و دو هوا
در مجلسی جوانی خوش صدا آواز خواند، همه دست زدند و او را تشویق کردند. جوان فروتنانه گفت: «ای بابا من خواننده نیستم، ته صدایی دارم.» مدتی گذشت، من از ته، صدایی کردم! چندی اخم کردند و قیافه گرفتند و مرا چنان نگاه کردند که گویی بزرگترین خطا را کرده ام. چندی دیگر با گرفتن گاز بر لبانشان جلوی خنده خود را گرفتند. گفتم: «شما دوستان بی معرفتی هستید، ایشان را به خاطر ته صدایش مورد تشویق قرار دادید، و مرا به خاطر صدایی از ته، مورد غضب! واقعا یک بام دو هواست».
ارثیه پدری!
در مستراح عمومی ایستاده مشغول شاشیدن بودم، مرد مستی آمد کنارم، نگاهی به من کرد و شروع کرد به شاشیدن. گفت: «ببخشید مال خودتونه»؟ گفتم؛ «با اجازه شما، این تنها چیزی است که از پدرم به من ارث رسید»!. مرد در حالیکه از مستی تلو ــ تلو می خورد گفت: «خوش به حالت، از پدرم به من یک سر کچل ارث رسیده و به زنم از مادرش یک کون کنده»!
15 اردیبهشت،1391 ــ 4 مه 2012ــ بلژیک ــ اورایزه ــ اردوخانی
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟