خربزه شیرین
خیلی از مردا واسه زنشون یک اسم دیگه گذاشتن و به اون اسم صداش می کنن. فرشته من، گل من، عشق من، نبات من، عسل، پروانه من، شیکر، جیگر، و…!
ولی این حسین آقای ما همسرش رو خربزه من، یا خربزه خانم صدا می کنه. بعد از بیست پنج سال رفاقت من با این خونواده راستش رو بخواین نفهمیدم اسم این خانم چیه، واسه این خاطر هم صداش می کردم: «خربزه خانم»! تا اینکه چند روز پیش به حسین آقا گفتم: «من و تو سالهاست رفیقیم، یه سوال ازت دارم، رو راست جواب بده، یا بگو به تو چه، چرا زنت رو خربزه صدا می کنی؟ این همه اسم خوشگل تو این دنیا هست، تو این یکی رو پیدا کردی»؟ خندید و گفت: «وقتی با هم آشنا شدیم، بعد از رفت و اومد، بگو و مگو، وقتی حرف ازدواج شد، گفتم خانم نوکرتم، جیرجیرکتم، خاک پاتم، ولی ما خربزه رو به شرط چاقو می خوریم! خوردیم و شیرین بود، اونم چه شیرینی، عسل پیشش لنگ می انداخت، باغت آباد شه انگوری. حالام که دو تا بچه بزرگ داریم و به زودی نوه دار می شیم، هنوز هم شیرینه».
8 فروردین 1391 ــ 27 مارس 2012 ــ بلژیک ــ اورایز ــ اردوخانی
بقول مرحومنسیم شمال: دختر بشرط چاقو 🙂
By: mir on آوریل 21, 2012
at 8:33 ق.ظ.